سماع قلم
74 subscribers
88 photos
3 videos
45 links
ناشر کتاب‌های حوزۀ علوم انسانی

سایت:
https://nashresamaeqalam.ir/
ارتباط از طریق تلگرام:
@nashresamaeqalam
Download Telegram
🔶 آرشیو اسناد و مدارک در عصر دیجیتال و نقش «اینترنت آرکایو»

/قسمت اول/

در عصر دیجیتال، که اطلاعات به‌صورت روزافزون در قالب‌های دیجیتال تولید و منتشر می‌شوند، آرشیو و فهرست‌نویسی اسناد و مدارک به یکی از مهم‌ترین ابزارهای حفظ میراث فرهنگی و تاریخی تبدیل شده است. «اینترنت آرکایو» سازمانی غیرانتفاعی با مأموریت دسترسی جهانی به دانش، از سال ۱۹۹۶ با ذخیره بیش از ۸۳۵ میلیارد صفحه وب، ۴۴ میلیون کتاب، و ۴.۸ میلیون تصویر، نقشی کلیدی در این حوزه ایفا کرده است. ابزارهای این سازمان، یعنی آرکایو-ایت (Archive-It) و ماشین زمان وب (Wayback Machine)، به همراه امکان ایجاد حساب رایگان در archive.org، راه‌حل‌هایی متنوع برای آرشیو و فهرست‌نویسی ارائه می‌دهند. این مقاله به بررسی این ابزارها، نقش متادیتا در فهرست‌نویسی، و چگونگی استفاده از آن‌ها برای مدیریت اسناد دیجیتال می‌پردازد.

🔸 نقش متادیتا در آرشیو دیجیتال

متادیتا (Metadata) اطلاعات توصیفی، ساختاری، و اداری است که به شناسایی، سازمان‌دهی، و جستجوی اسناد دیجیتال کمک می‌کند، مانند عنوان، پدیدآور، تاریخ، یا کلمات کلیدی. متادیتا مانند فهرست یک کتابخانه دیجیتال عمل می‌کند و امکان یافتن سریع محتوا را فراهم می‌سازد. در «اینترنت آرکایو»، متادیتا در ابزارهای مختلف به‌صورت خودکار (در ماشین زمان وب) یا سفارشی (در آرکایو-ایت و حساب رایگان) استفاده می‌شود. استانداردهایی مانند Dublin Core برای فهرست‌نویسی توصیه می‌شوند، اما کاربران می‌توانند کلمات کلیدی را بر اساس نیاز خود تعریف کنند، بدون وجود فهرست اجباری.

🔸 آرکایو-ایت: ابزار حرفه‌ای برای مؤسسات

آرکایو-ایت (Archive-It) یک سرویس اشتراکی است که برای مؤسسات (مانند کتابخانه‌ها، دانشگاه‌ها، و موزه‌ها) طراحی شده و امکان جمع‌آوری و فهرست‌نویسی محتوای دیجیتال، مانند وب‌سایت‌ها و رسانه‌های اجتماعی، را فراهم می‌کند. این سرویس از خزنده‌های وب (Web Crawlers) برای جمع‌آوری محتوا با فرکانس‌های متنوع (روزانه تا سالانه) یا در لحظه (On Demand) استفاده می‌کند. کاربران می‌توانند متادیتا را در سطوح مجموعه، وب‌سایت، یا سند اضافه کنند و مجموعه‌ها را به‌صورت عمومی (از طریق archive-it.org) یا خصوصی مدیریت کنند. داده‌ها در سرورهای «اینترنت آرکایو» با نسخه پشتیبان ذخیره می‌شوند و قابلیت جستجوی تمام‌متن (Full-Text Search) دارند. آرکایو-ایت برای پروژه‌های حرفه‌ای، مانند آرشیو وب‌سایت‌های مرتبط با یک رویداد تاریخی، ایدئال است. برای استفاده، باید از archive-it.org اشتراک تهیه کنید و با تیم پشتیبانی ([email protected]) هماهنگ کنید.

🔸ماشین زمان وب: کاوش رایگان تاریخچه وب

ماشین زمان وب (Wayback Machine) سرویسی رایگان است که به همه اجازه می‌دهد نسخه‌های آرشیو‌شده صفحات وب عمومی را از سال ۱۹۹۶ تاکنون مشاهده کنند. این سرویس با استفاده از خزنده‌های وب، صفحات عمومی را به‌صورت خودکار جمع‌آوری می‌کند، اما صفحات محافظت‌شده (مانند صفحات نیازمند رمز یا فرم) یا صفحات پویا (Dynamic Pages) ممکن است ناقص ذخیره شوند. متادیتا (مانند URL و تاریخ آرشیو) به‌صورت خودکار تولید می‌شود و کاربران نمی‌توانند آن را تغییر دهند. ماشین زمان وب برای پژوهشگران، مورخان، یا علاقه‌مندان به تاریخچه وب مناسب است که می‌خواهند، برای مثال، نسخه‌ای از یک سایت خبری در سال ۲۰۰۵ را ببینند. برای استفاده، کافی است به archive.org بروید، URL را وارد کنید و تاریخ موردنظر را از تقویم انتخاب کنید.

🔸 حساب رایگان اینترنت آرکایو: آرشیو شخصی

حساب رایگان در archive.org به افراد عادی امکان می‌دهد اسناد دیجیتال (مانند کتاب، عکس، یا فایل صوتی) را آپلود و با متادیتای ساده فهرست‌نویسی کنند. کاربران می‌توانند اطلاعاتی مانند عنوان، توضیحات، و کلمات کلیدی را از طریق فرم‌های آپلود اضافه کنند و اسناد را به‌صورت عمومی یا خصوصی ذخیره کنند. این حساب به ماشین زمان وب دسترسی می‌دهد، اما به آرکایو-ایت مرتبط نیست، زیرا آرکایو-ایت سرویسی پولی است. حساب رایگان برای پروژه‌های شخصی، مانند آرشیو عکس‌های خانوادگی یا اسناد تاریخی، مناسب است، اما برای آرشیو وب‌سایت‌ها یا فهرست‌نویسی پیشرفته، نیاز به آرکایو-ایت دارد.
👍3
🔶 آرشیو اسناد و مدارک در عصر دیجیتال و نقش «اینترنت آرکایو»

/قسمت دوم/


🔸نحوه آرشیو و فهرست‌نویسی با «اینترنت آرکایو»

🔺با حساب رایگان (archive.org):
▪️در archive.org حساب بسازید.
▪️از گزینه «Upload» برای بارگذاری اسناد (مانند PDF یا عکس) استفاده کنید.
▪️متادیتا (مانند عنوان، توضیحات، و کلمات کلیدی) را در فرم آپلود وارد کنید.
▪️سند را ذخیره کنید تا در آرشیو عمومی یا خصوصی در دسترس باشد.

🔺با آرکایو-ایت:
▪️از archive-it.org اشتراک تهیه کنید.
▪️وب‌سایت‌های موردنظر را انتخاب و فرکانس خزیدن را تنظیم کنید.
▪️متادیتا را در برنامه وب آرکایو-ایت وارد کنید.
▪️دسترسی مجموعه (عمومی یا خصوصی) را مشخص کنید.

🔺با ماشین زمان وب:
▪️به archive.org بروید، URL را وارد کنید و تاریخ را انتخاب کنید.
▪️فهرست‌نویسی در این سرویس توسط کاربر امکان‌پذیر نیست.

🔸 کلام آخر

آرشیو و فهرست‌نویسی اسناد در عصر دیجیتال با ابزارهای "اینترنت آرکایو" به سطح جدیدی رسیده است. آرکایو-ایت برای مؤسسات حرفه‌ای که نیاز به آرشیو سفارشی و فهرست‌نویسی پیشرفته دارند، مناسب است، در حالی که ماشین زمان وب امکان کاوش رایگان تاریخچه وب را برای همه فراهم می‌کند. حساب رایگان archive.org نیز به افراد اجازه می‌دهد اسناد شخصی را با متادیتای ساده فهرست‌نویسی کنند. این ابزارها با استفاده از خزنده‌های وب و متادیتا، میراث دیجیتال را برای نسل‌های آینده حفظ می‌کنند. برای شروع، از archive.org برای پروژه‌های شخصی و از archive-it.org برای پروژه‌های سازمانی استفاده کنید.
👍4
🔶 «من رنج بزرگی از فلسفۀ هستی دارم که "هیچ‌کس" آن را درک نمی‌کند» از نشانگان نارسیسیسم است.

🖋 نویسنده: پویان مقدم


شاید احساس افسردگی کنید از این‌که شما درک و دریافتی از جهان هستی دارید که بسیار بزرگ پررنج است و «هیچ‌کس» آن را درک نمی‌کند، احتمال دارد شما قبل از افسردگی، از یک درخودماندگی و خودشیفتگی مزمن رنج ببرید.
داشتن رنج مشترک با دیگران و یا در نقطۀ تلاقی رنج دیگران بودن از نشانگان یکپارچگی و سوژگی است.
و احساس داشتن رنج والاتر از دیگران، درخودماندگی و کودک‌وارگی.
بسیاری از افراد احساس می‌کنند که آن‌ها رنجی را تجربه می‌کنند که بسیاری از افراد دیگر در سطح فهم و درکشان نیست و از این بابت در یک فضای روشنفکری و خودبرتربینی ناهشیار، احساس تنهایی و درک‌نشدگی دارند، و به همین خاطر گاه تا سال‌ها در یک افسردگی، در یک رنج کاذب به سر می‌برند که: «کسی منو درک نمی‌کنه!»
«کسی منو درک نمی‌کنه» یا به زبان دیگر، احساس محرومیت هیجانی، گاه به این صورت بروز می‌کند که: «من رنج بزرگی دارم که کسی درک عمیقی از آن ندارد و من باید آن را به‌تنهایی حمل کنم». در واقع، فهم بالاتر و عمیق‌تر از حقایق بی‌منتهای زندگی شاید بسیار دردناک باشد، اما چنین فردی با ظرفیت روانی بالایی هم که برای چنین فهمی به‌دست آورده، شاید اندوه و سوگی همواره را تجربه کند، اما لزوماً دچار افسردگی شدید، ناتوانی عمومی و فروپاشی نخواهد شد.
زیر احساس «من رنج بزرگ‌تری از دیگران را تجربه می‌کنم»، یک نارسیسیسم هم پنهان است که درجات بالایی از دورافتادگی از فهم عمومی انسان‌ها و جامعه را در خود دارد. به زبان دیگر، او کودکی است که هنوز از فضای روانی درون خودش بیرون نیامده و دیگران را به‌عنوانِ افرادی غیر و خارج از خودش و دارای ذهن‌هایی متفاوت به رسمیت نشناخته است.
خیلی از مواقع این جمله که: «کسی افکار و رنج منو درک نمی‌کنه» و یا «رنج من متفاوت (برتر) از دیگران است» معکوس شدۀ یک واقعیت روانی در مورد آن فرد است که: من به ظرفیت فهم و درک دیگران نرسیده‌ام.
لکان، نتایج عبور از ادیپ را در نظریۀ فروید تشریح و تصریح می‌کند که یکی از مهم‌ترین نتایج عبور از ادیپ: درک پذیرش تفاوت‌هاست؛ چه تفاوت جنسیتی، چه تفاوت ذهنیت‌های مختلف و به‌طورکلی تفاوت سوژگانی. درواقع، به زبان ساده‌تر: فرد پخته، ذهن دیگر انسان‌ها را در جایی کنار و برابر ذهن خودش به رسمیت می‌شناسد.
از منظر وینیکات اگر بنگریم، کودکی که شنیده نمی‌شود، بعد از مدتی احساس می‌کند این خودش است که نمی‌تواند حرف بزند. این حالت احساس در طول سال‌ها تغییر می‌کند به: «دیگران نمی‌توانند مرا بفهمند» و در یک ساختار نارسیسیستیک و گرندیوز تغییر می‌کند به: «دیگران در سطح فهم و درک مسائل من نیستند.»
شاید بتوان گفت زمانی که کسی خودشیفته‌وار داعیه‌دار فهم عمیق‌تر و رنج بزرگ‌تر از دیگران است اما توان به کلام در آوردن آن رنج و گفتگو با دیگران را دربارۀ آن ندارد، در واقع، در هذیان همه‌چیزدانی و فضای اوتیستیک کودکی خودش زندانی مانده است.
او آنچه خودش از درک آن عاجز است (یعنی مواجهه با پرتاب‌شدگی خودش به جهان (به قول هایدگر) و مسئولیت انسان بودن و بازداری از تکانه‌ها در بافتار تمدن (به قول فروید)) و نمی‌تواند آن را یکپارچه به کلام دربیاورد آنگاه می‌بیند که هرچه توصیف می‌کند، دیگران از فهم آن عاجزند.
این‌که جهان بی‌معناست یا معنی‌دار یک موضوع است، و این‌که اگر هم بی‌معنا باشد، آیا ظرفیت روانی هضم این بی‌معنایی را داریم یا تلاش می‌کنیم ناهشیار برایش معنایی جعل کنیم، موضوعی دیگر.
معنای جعل شدۀ ما یک مکانیزم دفاعی است که طبعاً تلاش می‌کند با سرکوب نگه‌داشتن بخش‌هایی، تکه‌هایی را به‌هم متصل نگه دارد. برای همین برای دیگران منطقی نخواهد بود. اما ما درک نکردن دیگران را پای نفهمی آن‌ها می‌گذاریم.
👍51
تصفیه یا تسویه؟ مسئله این است.
🤔3😁2
Forwarded from سرو سایه‌فکن
برگزاری نشست شاهنامه‌خوانی انجمن سرو سایه فکن در خیابان ، ‌پس از بسته شدن خانه اندیشمندان علوم انسانی ، به دستور شهرداری تهران.


@sarve_saye_fekan
👍3
#نه_به_تعطیلی_خانه_اندیشمندان_علوم_انسانی

خانه اندیشمندان، خانه همه ماست


رئیس جمهور محترم
جناب آقای مسعود پزشکیان

با سلام و احترام،

حتماً مستحضرید که شمار زیادی از انجمن‌های علمی طی سال‌های اخیر، از داشتن تنها یک اتاق در گوشه‌ای از دانشگاه محروم شده‌اند. حتماً مستحضرید که انجمن‌های علمی، به‌رغم تقاضای مکرر به نهادهای علمی و فرهنگی، از عهده هزینه‌های جاری خود برنمی‌آیند و جز تعداد اندکی، حتی از دریافت حق عضویت اعضای خود نیز ناتوان‌اند. باز هم حتماً مستحضرید که علوم انسانی در ایران همواره در غربت و مظلومیت بوده و هست و سهمش از بودجه‌های کلان پژوهشی دستگاه‌ها، گواهی بر این مظلومیت است.

خانه اندیشمندان علوم انسانی، تنها پناه این انجمن‌هاست؛ تنها خانه‌ای برای متفکران علوم انسانی است که ۱۴ سال، چهره‌های فاخر و ارزشمند این مرز و بوم از آن برای ارتباط چهره‌به‌چهره با مشتاقان و دانش‌پژوهان بهره برده‌اند.

این خانه پناهگاه اندیشمندان است، نگذارید درهایش بسته بماند. نگذارید تنها ساختمانی که از آن صدای فیلسوفان، جامعه‌شناسان، ادیبان، مورخان، دانش‌پژوهان و پژوهشگران سیاست و اقتصاد شنیده می‌شود، مانند صدها مرکز و مؤسسه و دفتر علمی و پژوهشی، سوت و کور بماند و جایش را به برج تجاری بسپارد.

شما امروز با احیای خانه اندیشمندان علوم انسانی، صدای مظلومیت هزاران صاحب قلم و اندیشه باشید.

با تجدید احترام؛ پیشاپیش از توجه و پیگیری حضرتعالی سپاسگزاریم.

از طرف: دانش‌پژوهان و دوست‌داران علوم انسانی

• شروع کارزار: ١٤ مرداد ١٤٠٤• پایان کارزار: ١٥ شهريور ١٤٠٤


https://www.karzar.net/243623
👍3👏1
🔶 روانکاو باید چه چیز را بشنود؟!

سؤال بیمار آنی نیست که می‌پرسد، بلکه نحوۀ دفاعی او برای مواجهه با تعارضش است.

🖋 نویسنده: پویان مقدم

آنچه بیمار می‌پرسد پوسته‌ای است بر آنچه می‌خواهد بگوید، اما نمی‌تواند؛ درواقع، این صرفاً یکپارچه‌ترین فرمی است که می‌تواند آن را به ساحت زبان بیاورد.
خطای روانکاو این است که فکر کند سؤال بیمار را فهمیده است. بیمار اگر سؤالش را فهمیده بود که دیگر آن را نمی‌پرسید.

شاید بتوان گفت:
سؤال درست، باقی نمی‌ماند،
بخار می‌شود،
یا در واقع به دالی دیگر منتقل می‌شود،
و سوژه‌ از تلۀ آن رهایی می‌یابد.

همیشه مسئله سؤال است نه جواب. این سؤال است که به درستی در ساحت زبان جاری نمی‌شود و چیزی پنهان می‌ماند. روانکاو باید تلاش کند سؤال را شفاف‌تر کند، نه پاسخ را.

روانکاو هم هیچ‌گاه نخواهد فهمید سؤال اصلی چه بوده است. شاید سؤال اصلی مثل ناف رؤیا (به تعبیر فروید) باشد که هیچ‌گاه به قدر کافی از ناهشیار بیرون نمی‌افتد.

تلاش روانکاو برای فهمیدن قطعی سؤال در این جهت که آن را تکمیل و نهایی کند، نقطۀ مرگ جریان تداعی‌های بیمار است. در واقع، روانکاو به قدری می‌تواند سؤال را شفاف کند که ظرفیت نفهمیدنش را گسترش داده باشد.

بیمار به قدر ظرفیت نفهمیدن روانکاو، از خودش آگاه خواهد شد. در واقع، داستان حول فهمیدن نمی‌چرخد، بلکه همه‌چیز دربارۀ گسترش عرصۀ نفهمیدن است.

بیمار دائماً می‌خواهد روانکاو را از دال به مدلول بکشاند و این روانکاو است که با ماندن در تاریکی، تنفس در بی‌هوایی و گفتگو در سکوت، راه زندگی را از میان مرگ فرافکنی‌شده باز نگه می‌دارد، تا چنان‌که لکان گفت:

سوژه از دالی به دالی دیگر، نمایان شود.
👍3👏1
🔶 روایتی از اولین کتاب‌های چاپی فارسی در خارج از ایران


📝چاپ کتاب‌های فارسی در جهان

🖋 نویسنده: ایرج افشار

دورۀ کتاب خطی با آمدن صنعت چاپ به ایران تقریباً به سر می‌رسد. اگرچه می‌دانیم که در عهد صفویه در جلفای اصفهان ماشین چاپ آورده شده بود و ارامنه کتب خود را با آن طبع می‌کردند، اما صنعت چاپ برای کتب فارسی و عربی در ایران مربوط به دوران ولایت‌عهدی عباس میرزای نایب‌السلطنه است.
قدیم‌ترین کتابی که به زبان فارسی در جهان به طبع رسیده است مطابق آنچه تاکنون به نظر نویسنده رسیده دو کتاب است به نام‌های «داستان مسیح» و «داستان سن‌پیدرو» که هر دو با ترجمۀ لاتین در سال 1639 (1094 هجری) یعنی یازده سال پس از وفات شاه عباس اول در شهر «لیدن» توسط مرد فاضلی به نام Ludovico de Dieu طبع شده است.
همین شخص در انتهای دستور زبانی که برای آموختن فارسی به زبان لاتین نوشته و به نام Rudimenta linguae Persicae (عنصرهای زبان فارسی) در همان سال 1639 و در همان شهر طبع کرد، صفحاتی چند از ترجمۀ فارسی انجیل را به چاپ رسانیده است.
ناگفته نماند که در سال 953 نسخه‌ای از تورات فارسی به خط عبری با سه زبان دیگر در استانبول چاپ شده است.
کتاب‌های فارسی پیش از این‌که در ایران به طبع برسد در ممالک هندوستان و عثمانی و مصر و شهرهای اروپا به چاپ رسیده است. در هندوستان توسط مأمورین انگلیسی مقیم کلکته نخستین چاپخانه برای طبع کتب فارسی در 1225 دایر شد. از جمله در انتهای انوار سهیلی (چاپ بمبئی، 1828/1243) این عبارات مندرج است که حکایت از تاریخ چاپ سنگی کتب فارسی دارد.

«... جناب الفنتن بهادر فرمانفرمای سابق دارالامارۀ بمبئی ... از آن جمله انطباع کتب به تحریر قلم که از تتبعات جدیده و مبدعات مستحدثه و زادۀ ذهن وقاد و طبع صافی‌نهاد دانشوران با دانش و فرهنگ ممالک وسیع‌المسالک فرنگ است، اگرچه پیش ازین گاهی به قدرت بعضی از نسخ موجزه و کتب مختصره به خط مایقرء صورت انطباع و ارتسام می‌یافت، اما از مدونات مبسوطه به خط نستعلیق صرف که اسطقس مفردات و مرکبات آن چندان دور از کار و خارج از دایرۀ پرگار شیوه و سیاق استادان صاحب فن عالی‌مقدار نباشد تا این زمان در حین انطباع و ارتسام نیامده بود، جناب سابق‌الالقاب همت بلند نهمت به اتمام کتاب انوار سهیلی ... منظور داشته ... استکتاب کتاب مزبور را به عهدۀ حقیر ... میرزا حسن شیرازی اشارت و ... در مطبع بمبئی ... تاریخ ... دوم شهر رجب‌الاصب سنۀ 1243 سمت اتمام ... پذیرفت ...
پوشیده نماند که مدادی که به جهت استکتاب این‌گونه طبع اختصاص یافته، غیر مداد معمولۀ مصطلحه و اجزای آن مرکب از رنگ و الوان که در نقاشی به کار می‌رود می‌باشد. لهذا تحریر و کتابت آن بر فرض و تقدیر تسلط و استعداد به آن ملایمت و سیاقی که با مرکب معمول معهود در سلک ترقیم و تسطیر منتظم می‌گردد و آن شیوه و اسلوبی که در خط مدار علیه جمهور صاحبان این فن و در نظر صاحب‌نظران ستوده و مستحسن است در کمال صعوبت و اشکال بلکه قریب به محال است و کاغذی هم که به جهت نوشتن معین شده که حروف و کلمات عکساً به طریق جذب از آن منتقل و منتقش در سنگ می‌گردد به سبب اجزایی که در آن به حکم ضرورت مستعمل است خش و ناهموار و توسن خامه در میدان صفحۀ آن سر کشیده و عاجز از رفتار ...»


از قدیم‌ترین کتاب‌های فارسی چاپ عثمانی «فرهنگ شعوری» است که در سال 1255 هجری چاپ کرده‌اند.
در مصر (مطبعۀ بولاق) هم کتب فارسی چاپ می‌کرده‌اند و اولین کتاب به نام «مفاتیح الدریة فی اثبات القوانین الدریة» در 1242 از چاپ خارج شده است. دیگر از کتاب‌هایی که آنجا چاپ شده، یکی «گلستان» سعدی و دیگر «پندنامه» عطار است (هر دو 1244).
در شهرهای اروپایی پطرزبورغ، وینه، لندن، رم و پاریس، لیدن و بعضی بلاد دیگر نیز کتب فارسی به نفاست چاپ شده است.

منبع: افشار، ایرج، «سیر کتاب در ایران»، امیرکبیر، 1344، ص 20 - 22
👍5
🔺 9 آگوست، روز جهانی عاشقان کتاب

جملاتی از خورخه لوئیس بورخس (Jorge Luis Borges) نویسنده کتاب کتابخانۀ بابل:

🔸من همیشه بهشت را به‌شکل یک کتابخانه تصور کرده‌ام.


🔸مطمئن نیستم که واقعاً وجود دارم. من همه نویسندگانی هستم که خوانده‌ام، همه انسان‌هایی که ملاقات کرده‌ام، همه زنانی که دوست داشته‌ام، و همه شهرهایی که دیده‌ام.


🔸نمی‌توانم بخوابم مگر آنکه در میان کتاب‌ها احاطه شده باشم.


🔸یک نویسنده - و باور دارم که در کل همه انسان‌ها -باید فکر کند هر چه بر او می‌گذرد، یک سرمایه است. همه چیز به ما به دلیلی داده شده است و یک هنرمند باید این را عمیق‌تر حس کند. هر آنچه برایمان رخ می‌دهد، از جمله تحقیرها، بدبختی‌ها، و شرمندگی‌ها، همه به‌عنوان ماده خام به ما داده شده‌اند تا هنر خود را با آن شکل دهیم.


🔸وقتی نویسندگان می‌میرند، به کتاب تبدیل می‌شوند؛ که به هر حال، تجسم چندان بدی نیست.
👍4
⚫️ محمود فرشچیان؛ عاشقانه زیستن در جهان رنگ و فرهنگ


🖋نویسنده: سعید نیاکوثری


زاینده‌رود بود و برگ حیات آویخته از شاخسار درختانی که پای در گل داشتند و سرفرازی بر آستان آسمان… نسیم از میان عمارت‌های معمور به‌دست هنرمندان اصفهان می‌گذشت و گاه دستی بر کاشی‌های فیروزه‌فام می‌کشید … هنر می‌تراوید گاه در سِحر پنجۀ هنرمندان موسیقی، گاه از دستان کهن معماران هنرآفرین … در پستوی کوچه‌های انباشته از برف، آوای زندگی از دل خانۀ تاجر فرش، نویدِ میلادِ کودکی می‌داد که دست‌های کوچکش بی‌قرار بود برای آن روز که با قلم و هنر مأنوس شود. دستی از آفرینش باز ایستاد که عمری رقص قلم‌موی هنر آفرینش هزار جلوۀ دوست بر صفحۀ هستی پیش چشم ژرف‌اندیشان ترسیم کرد.

نبض قلم او در آثار هنری‌اش هر دلی را به مسلخ عشق و هر نگاهی را به نگارستان مِهر می‌کشاند. مرغ خیال او چون بر شاخسار هنر آشیان می‌گزید، غزال قلم به کمند خرد، نقش جمال جانان بر دیبای جان می‌نگاشت. پردیسی که شکوه سروهایش، زلالی چشمه‌سارانش، لطافت گلبرگ‌هایش، سایه‌های خرم آرزوهایش، طاق فیروزه‌ای آسمانش، در سِحر سماع قلمش، پیرِ خرد دست‌افشان و پاکوبان تا به میخانه وحدت دوست اُفتان و خیزان می‌برد. بهمن ۱۳۰۸ در سردی زمستانی سپید، بهاری بر شاخسار هنر جوانه زد که شکوه فرح‌بخش خیالش، باغ هنر بیاراست.

بهاری که در لابه‌لای شاخه‌های پرشکوفه‌اش پاییزهای زیبا رخ می‌نمود و در دل زمستان‌های سرد و بی‌قرارش هُرم تابستان و خنکای چشمه‌های نوش بود و این‌ها همه تصویرهایی که در خیالش می‌پروید و با جوهر فرزانگی در می‌آمیخت و حاصلِ آن آثاری جاودانه که در دلش غزل‌های حافظ بود و طنازی قلم سعدی و هشیاری شمس تبریز، و روی دیگرش شریعت بود و طبیعت و فلسفۀ اشراق … دریغ که بهاری چنان شکفته در دل زمستان، داغی جاودانه در میانۀ ستیز تیغ بران آفتاب تابستان.

روح هنرپرور استاد فرشچیان پس از عمری عاشقانه زیستن در جهان رنگ و فرهنگ، خسته از تبعیدگاه هبوط، قفس تنگ حیات بشکست، تا سیمرغ جانش در قاف یقین حضرت دوست آرامش گیرد.

یادش تا همیشه در گلستان هنر جاودان خواهد ماند.


منبع: فرارو
https://nashresamaeqalam.ir/special/farshchian-honar-rang-farhang/
🙏5
🔶 در بابِ هرمنوتیکِ مدرن


نویسندگان: ساناز آزادبخت و محمدرضا شریف‌زاده


هرمنوتیکِ مدرن درواقع پاسخی است به عملکردهای نظام نشانه‌شناسی در پذیرش وجود دلالت‌های ضمنی در متن. هرمنوتیک به‌جای معنای نهایی و نهفته در متن، بر امر تأویل در ذهنیت مخاطب تأکید دارد. حرمتی را که اومانیسم و مدرنیته برای انسان قایل‌اند، به بارز‌ترین صورت، در هرمنوتیکِ مدرن می‌توان دید. متن هماره فراتر از اثرآفرین و نیت او در حرکت است، و در پرتو باورهای تازه، نمودهای تازه می‌یابد. این پدیده از وجه نمادین و استعاری زبان نشئت می‌گیرد که در موقعیت‌های متفاوت، جلوه‌های گوناگون را نشان می‌دهد. منشأ این گونه‌گونی‌ها وجود تفاوت در ذهنیت‌هاست. هرمنوتیک مدرن این امکان را به مخاطب می‌دهد که معنای اثر را بازآفرینی کند، ناخودآگاهانه نشانه‌های زبانی را به انفعالات فردی و باورهای خود پیوند زند، و سلسله‌ای از دلالت‌های ضمنی برای متن پیش نهد.

با مطالعه در مکاتب نقد ادبی و هنری مدرن، شباهت‌های بسیاری در غالب آن‌ها می‌توان سراغ گرفت. در جملگی آن‌ها، به‌خلاف تفاوت ظاهری، اعتقاد به تعدد معناییِ متن جلب نظر می‌کند که با تعبیراتی همچون دلالت‌های ضمنی (در نشانه‌شناسی)، بی‌نهایت بودن معناها (در ساختارشکنی)، آشکارگی راز هستی (در هایدگر)، و بازآفرینی معنی از جانب مخاطب (در هرمنوتیک مدرن) بیان می‌شود. همۀ این تعبیرات گویای آن‌اند که اثر، در هر خوانشی، به صورتی نو و متناسب با جهان خواننده آفریده می‌شود و معنا می‌یابد. مخاطب حتی، در سیر هر خوانش، با گسترۀ معانی تازه در متن روبه‌روست و با شیرین‌کاری‌های خیال به این سو و آن سو کشانده می‌شود. از این رو، باور به گستردگی معنا، از باور به قدرت ذهن و کیفیات نفسانی مخاطب جدا نیست. ضمناً نتایج تحقیقات و کاوش‌های روانکاوانی چون فروید و یونگ در عملکرد ذهن آدمی می‌تواند پاسخگوی بسیاری از پرسش‌ها دربارۀ تفاوتِ آفرینش‌های معناییِ گوناگون در ذهن مخاطبان باشد.



منبع: ساناز آزادبخت و محمدرضا شریف‌زاده، «نقش ضمیر ناخودآگاهِ مخاطب در هرمنوتیک مدرن»، نامۀ فرهنگستان، 2/13
👍2👏1
🔶 روضه‌خوانی در مجلس شورای ملّی در دورۀ پهلوی اول


دو قانون جالب توجه مجلس دربارۀ روضه‌خوانی در مجلس پیش از ممنوعیت‌های صادر شده توسط رضا شاه در میان قوانین دورۀ پهلوی اول وجود دارد که یکی رای به اقامه عزاداری در عمارت مجلس در سال 1305 خورشیدی با امضای سید محمد تدین است، و دیگری «قانون اعتبار مخارج روضه‌خوانی در مجلس شورای ملی» در سال 1306 خورشیدی با امضای حسین پیرنیا است. هر دو این قوانین جزو موارد پیوست «قانون الغای برخی قوانین از تاریخ ۱۲۸۵/۶/۱۸ تا ۱۳۰۹/۱۲/۳۰» (ردیف ۴۴۴ و ۵۶۷) که در تاریخ ۳۱ /۳ /۱۳۹۶ به تأیید شورای نگهبان نیز رسید، منسوخ اعلام شد.


متن قوانین بدین شرح است:

🔸تصمیم راجع به اقامه عزاداری در عمارت مجلس
تاریخ تصویب: ۱۳۰۵/۰۶/۰۵
مجلس شورای ملی در جلسه ۵ شهریورماه ۱۳۰۵ به اقامه سه روز مراسم عزاداری حضرت سیدالشهداء (ع) در عمارت مجلس مطابق معمول سنواتی ‌رأی داده است.
تصمیم فوق در جلسه پنجم شهریورماه یکهزار و سیصد و پنج شمسی اتخاذ و به تصویب مجلس شورای ملی رسیده است.
رئیس مجلس شورای ملی – سید محمد تدین


🔸قانون اعتبار مخارج روضه‌خوانی در مجلس شورای ملی بابت سنه ۱۳۰۶
تاریخ تصویب: ۱۳۰۶/۰۵/۱۱
ماده واحده - مجلس شورای ملی به اداره مباشرت اجازه و اعتبار میدهد برای اقامه عزاداری حضرت خامس آل‌عبا علیه‌ الصلوة والسلام به حدود‌ معمول سنه ماضیه ۱۳۰۵ در سه روزه آخر ماه صفر هذه‌السنه ۱۳۰۶ اجراء وظیفه نموده بعد از وضع محل مخصوص که در هذه‌ السنه موجود است و‌ خواهد بود مبلغ دو هزار و پانصد تومان از وزارت مالیه علاوه بر بودجه مصوبه مجلس دریافت دارد.
این قانون که مشتمل بر یک ماده است در جلسه یازدهم امردادماه یکهزار و سیصد و شش شمسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید.
رئیس مجلس شورای ملی – حسین پیرنیا

🔸قانون الغای برخی قوانین از تاریخ ۱۲۸۵/۶/۱۸ تا ۱۳۰۹/۱۲/۳۰
تاریخ تصویب: ۱۳۹۶/۰۳/۱۶
ماده‌ واحده – به موجب این قانون، قوانین و تصمیمات قانونی از تاریخ ۱۲۸۵/۶/۱۸ تا ۱۳۰۹/۱۲/۳۰ به‌ شرح زیر اعم از اینکه اجراء شده یا اجرای آن متوقف شده یا موضوع آن منتفی شده و یا به ‌موجب قانون لاحق نسخ ضمنی شده باشد، منسوخ اعلام می ‌گردد.
پیوست: ...
قانون فوق مشتمل بر ماده‌ واحده و یک پیوست در جلسه علنی روز سه‌ شنبه مورخ شانزدهم خرداد‌ماه یکهزار و سیصد و نود و شش مجلس شورای اسلامی تصویب شد و در تاریخ ۳۱ /۳ /۱۳۹۶ به تأیید شورای نگهبان رسید.
علی لاریجانی
👍3
🔶 نویسندگان خلّاق و خیال‌پردازی


🖋 زیگموند فروید
▪️ ترجمۀ مسعود فرهمندفر


/قسمت اول/

ما مردمان عادی همواره کنجکاو بوده‌ایم که بفهمیم نویسندۀ خلّاق، این موجود عجیب، مطالب خود را از کجا می‌آورد و چگونه موفق می‌شود این‌گونه روی ما تأثیر بگذارد و احساساتی را در ما برانگیزد که شاید حتی از وجودشان هم خبر نداشتیم. این کنجکاوی ما زمانی شدیدتر می‌شود که از نویسندگان علت را می‌پرسیم و خودِ آنان نیز توضیحی برای ارائه ندارند یا اگر هم دارند توضیحشان قانع‌کننده نیست. ما می‌دانیم که حتی آگاهیِ کامل دربارۀ مؤلفه‌های تعیین‌کنندۀ انتخابِ مطالب توسط نویسنده و نیز آگاهی از ماهیتِ آفرینشِ فرمِ خلّاقانه نمی‌تواند به ما (مردمان عادی) کمک کند تا نویسنده‌ای خلّاق شویم و این آگاهی به‌هیچ‌وجه از کنجکاوی ما نمی‌کاهد.

اگر ما می‌توانستیم حداقل در خودمان یا در افرادی همچون خودمان کُنشی را کشف کنیم که به‌نوعی مشابه نگارش خلّاقانه باشد، آنگاه بررسی آن می‌توانست ما را امیدوار کند که سرنخ‌هایی برای توضیحِ آفرینشِ خلّاقانۀ نویسندگان بیابیم. با این حال، نویسندگان خلّاق معمولاً تمایل دارند فاصلۀ میان خودشان و مردمان عادی را کمتر کنند؛ آنان غالباً به ما اطمینان می‌دهند که هر انسانی در اعماق قلبش یک شاعر است و این‌که آخرین شاعر زمانی از میان می‌رود که آخرین انسان از میان رود.

آیا بهتر نیست که برای یافت نخستین نشانه‌های کنشِ خلّاقانه به دوران کودکی رجوع کنیم؟ جدّی‌ترین و محبوب‌ترین مشغولیتِ کودک، بازی کردن‌های او با اسباب‌بازی‌هایش است. آیا نمی‌توانیم بگوییم که هر کودکی که سرگرم بازی خویش است، به مانند نویسنده‌ای خلّاق عمل می‌کند؟ از این لحاظ که دنیای خودش را می‌آفریند، یا چیزهای دنیایش را به شیوه‌ای تازه - که خود می‌پسندد - بازآرایی می‌کند. این‌که بگوییم کودک دنیایش را جدّی نمی‌گیرد درست نیست؛ او بازی‌اش را بسیار جدّی می‌داند و به‌شدّت از احساسات خود مایه می‌گذارد. سویۀ مقابلِ بازی، امور جدّی نیست، بلکه امور واقعی (عالم واقع) است. به‌رغم تمام احساساتی که کودک صرف دنیای بازی‌اش می‌کند، او به‌خوبی آن را از واقعیت تمیز می‌دهد؛ از این رو، او دوست دارد چیزها و موقعیت‌های خیالی‌اش را با چیزها و موقعیت‌های ملموس و دیدنیِ دنیای واقعی پیوند بزند. این «پیوند» تمام آن چیزی است که «بازیِ» کودک را از «خیال‌بافی» متمایز می‌کند.

عملکرد نویسندۀ خلّاق نیز مانند کودکِ در حال بازی است. او دنیایی از تخیّل (فانتزی) خلق می‌کند که برای خود او بسیار جدّی است؛ یعنی برای خلق آن، احساسات و عواطف بسیاری را سرمایه‌گذاری می‌کند و البته آن را آشکارا از واقعیت جدا می‌سازد. زبان، این رابطه را میان بازی کودکان و آفرینش شاعرانه حفظ کرده است. در زبان آلمانی، واژۀ «Spiel» (=بازی) برای اشاره به انواعی از نوشتار خلّاقانه به کار می‌رود که نیاز دارند با اُبژه‌های ملموس و بازنمایی‌پذیر پیوند بخورند. در این زبان، واژه‌های «Lustpiel» یا «Trauerspiel» (کمدی یا تراژدی؛ در معنای لفظی: «بازی/ نمایشِ لذت‌بخش» یا «بازی/ نمایشِ غم‌انگیز») به کار برده می‌شوند و کسانی که کنش بازنمایی را انجام می‌دهند «Schauspieler» (=بازیکر) نام دارند. البته غیرواقعی بودنِ دنیای تخیّلیِ نویسنده نتایج مهمی برای هنرِ او در پی دارد؛ بسیاری از چیزهایی که در صورت واقعی بودن لذّتی نداشتند را می‌توان در یک نمایشِ تخیّلی و فانتزی اجرا کرد. می‌توان بسیاری از هیجاناتی که فی‌نفسه پریشان‌کننده‌اند را برای مخاطبان (در حین اجرای اثرِ نویسنده) به منبع لذّت تبدیل کرد.

ادامه دارد...
👍5
🔶 نویسندگان خلّاق و خیال‌پردازی


🖋 زیگموند فروید
▪️ ترجمۀ مسعود فرهمندفر


/قسمت دوم/

آنگاه که انسان‌ها بزرگ و بالغ می‌شوند، از بازی کردن دست می‌کشند و به نظر می‌رسد لذّتی را که از بازی کردن به‌دست می‌آوردند رها می‌کنند. اما هر کسی که ذهن بشر را شناخته باشد، می‌داند که چیزی برای انسان سخت‌تر از رها کردنِ لذّتی که زمانی آن را تجربه کرده نیست. آنچه در ظاهر رها کردن و قطع علاقه به نظر می‌رسد، در حقیقت ایجاد نوعی جایگزین است. در واقع، ما هرگز نمی‌توانیم چیزی را به‌طور کلی و مطلق رها کنیم، بلکه صرفاً چیزی را با چیزی دیگر تعویض (مبادله) می‌کنیم. به همین ترتیب، کودکی که رشد می‌کند، هنگامی که دست از بازی کردن می‌کشد، فقط ارتباط با اُبژه‌های حقیقی را رها می‌کند؛ به‌جای «بازی کردن» اینک «خیال‌پردازی» می‌کند. وی رؤیاپردازی می‌نماید و چیزهایی را خلق می‌کند که به آن‌ها خیال‌پردازی می‌گویند. من معتقدم که اکثر مردم در برهه‌هایی از زندگی‌شان خیال‌پردازی می‌کنند. این واقعیتی است که مدت‌ها مغفول مانده و به همین علّت اهمیت آن به شایستگی بررسی نشده است.

برخلاف بازی کودکان، خیالات افراد را نمی‌توان مشاهده کرد. کودک یا به تنهایی بازی می‌کند یا نظامِ محدودِ روانی و ذهنی با دیگر کودکان (با هدف بازی کردن) را تشکیل می‌دهد. حتی وقتی هم که کودک در مقابل دیدگانِ بزرگسالان بازی نمی‌کند، بازی‌اش را از آن‌ها پنهان نمی‌نماید. برعکس، فرد بزرگسال از خیال‌پردازی‌های خویش خجالت می‌کشد و آن‌ها را از دیگران پنهان می‌کند. او خیال‌پردازی‌های خود را به‌عنوان شخصی‌ترین دارایی‌هایش عزیز می‌دارد و معمولاً ترجیح می‌دهد به خطاهای خود اعتراف کند تا این‌که بخواهد خیالات خود را با کسی در میان بگذارد؛ به همین خاطر، ممکن است تصور کند که یگانه فردی است که چنین خیالاتی را می‌پروراند و خبر ندارد که خلق این‌گونه خیال‌ها در میان بشر، امری رایج است. این تفاوت در رفتار فردی که بازی می‌کند و فردی که خیال‌پردازی می‌نماید، از انگیزه‌های نهفته در پسِ این دو عمل ناشی می‌شود؛ انگیزه‌هایی که به‌نوعی به یکدیگر پیوند خورده‌اند... .

بیایید کمی با برخی از ویژگی‌های خیال‌پردازی آشنا شویم. ممکن است تصور کنیم که یک فردِ شاد و خشنود هرگز خیال‌پردازی نمی‌کند و خیال‌پردازی فقط نزد افراد ناراضی دیده می‌شود. نیروهای انگیزشگرِ خیال‌پردازی در حقیقت آرزوهای تحقق‌نیافته هستند و هر خیال‌پردازی، تحقق یک آرزو و اصلاحِ واقعیتی ناخوشانید است. این آرزوهای انگیزشگر برحسب جنسیت، شخصیت و شرایط فردی که خیال‌پردازی می‌کند متفاوت‌اند، اما به‌طور کلّی در دو گروه اصلی جای می‌گیرند؛ یا آرزوهای جاه‌طلبانه‌ای به شمار می‌روند که کارکردشان ارتقا دادن فرد است، یا این‌که آرزوهای شهوانی‌اند. به هر روی، ما نمی‌خواهیم بر تقابل میان این دو گرایش تکیه کنیم، بلکه ترجیح می‌دهیم بر این حقیقت تأکید نماییم که این‌ها معمولاً به هم وابسته و متحد اند. همان‌گونه که در بسیاری از کتیبه‌های محراب*، چهرۀ واهب در گوشۀ تصویر دیده می‌شود، در بیشتر خیال‌پردازی‌های جاه‌طلبانه، در همین گوشه و کنارها، می‌توان بانویی را که فردِ خیال‌پرداز به‌خاطر او دست به قهرمان‌بازی می‌زند و پیروزی‌هایش را نثارش می‌کند، مشاهده نمود. در اینجا همان‌گونه که می‌بینید، به اندازۀ کافی انگیزه‌های قوی برای پنهان‌کاری وجود دارد.

————
* تابلو یا کتبیه محراب به نقاشی‌هایی که در پشت یا بالای محراب کلیساها نصب می‌شود اشاره دارد.

ادامه دارد....
👍4
🔶 نویسندگان خلّاق و خیال‌پردازی


🖋 زیگموند فروید
▪️ ترجمۀ مسعود فرهمندفر


/قسمت سوم/

نباید تصور کنیم که محصول این کنشِ تخیّلی (خیال‌پردازی‌های مختلف و رؤیابافی‌ها) کلیشه‌ای و تغییرناپذیر اند. برعکس، آن‌ها با تأثیرپذیری‌های تغییرپذیرِ فرد از زندگی متناسب‌اند. در پیِ تغییر وضعیت، آن‌ها نیز تغییر می‌کنند. به‌طور کلّی، رابطۀ میان خیال‌پردازی با زمان اهمیتِ زیادی دارد. ممکن است بگوییم که این رابطه میان سه زمان معلّق است؛ سه لحظه از زمان که خیال‌اندیشیِ ما با آن‌ها درگیر می‌شود. کارهای ذهنی به تأثیرپذیری‌های کنونی پیوند خورده‌اند؛ موقعیت‌های انگیزشگری (در زمان حال) که توانسته‌اند یکی از آرزوهای اصلیِ فرد را برانگیزانند. از آنجا، آن کارها به خاطرۀ تجربه‌ای در گذشته، معمولاً مربوط به دوران کودکی، بر می‌گردند (که در آنجا، این آرزو تحقق یافته است)؛ سپس موقعیتی را خلق می‌کنند که مربوط به آینده است و برآورده شدنِ آرزو را بازنمایی می‌کند. بنابراین، آنچه خلق می‌شود، رؤیا یا خیال‌پردازی‌ای است که نشانه‌های خاستگاهش (از موقعیتی که آن را برانگیخته و نیز از خاطره) را به‌همراه خویش دارد. در نتیجه، گذشته، حال و آینده، با ریسمانِ آرزو که از میان همۀ آن‌ها می‌گذرد، به یکدیگر دوخته شده‌اند.

یک مثال ساده می‌تواند آنچه را که بیان کرده‌ام، روشن‌تر کند. برای نمونه، پسر یتیمِ فقیری را در نظر بگیرید که به اون نشانیِ کارفرمایی را داده‌اند تا بلکه بتواند کاری پیدا کند. در طول مسیر به سوی کارفرما، این پسر ممکن است خود را غرق در خیال‌پردازی‌هایی (متناسب با موقعیتِ برانگیزندۀ آن) کند. محتوای خیال‌پردازی او می‌تواند چیزی شبیه به این باشد: او کار پیدا می‌کند، کارفرمایش از او راضی است و به او توجه ویژه نشان می‌دهد، در کاری که انجام می‌دهد بهترین می‌شود به حدّی که حضورش در آنجا ضروری می‌گردد، کارفرما او را عضوی از خانوادۀ خویش می‌سازد و او نیز با دختر زیبای کارفرما ازدواج می‌کند و سپس خود او مدیر آنجا می‌شود (ابتدا به‌عنوان شریکِ کارفرما و سپس به‌عنوان جانشین او). در این خیال‌پردازی، خیال‌پرداز بخشی از آنچه را که در دوران کودکی‌اش داشته است، دوباره به دست می‌آورد: سقفی بالای سرش، پدر و مادری دلسوز و چیزی یا فردی که احساسات و عواطف خویش را نثارش کند. همان‌گونه که در این مثال می‌بینید، آرزو از موقعیتِ زمانِ حال بهره می‌گیرد تا بر مبنای الگوی گذشته، تصویری از آینده را بیافریند.

رؤیاهای شبانۀ ما نیز چیزی نیستند جز خیال‌پردازی‌هایی این‌چنینی که می‌توانیم آن‌ها را از رهگذر تعبیر رؤیاها بازتاب دهیم. زبان، در خِرد بی‌رقیبش، از مدّت‌ها پیش مسئلۀ ماهیت ذاتیِ رؤیاها را، با نامگذاری ساخته‌های واهیِ خیال به‌عنوانِ خیال‌پردازی، حل کرده است. با این حال، اگر معنای رؤیاهایمان معمولاً برایمان مبهم است، به این دلیل است که در شبْ آرزوهایی در ما برانگیخته می‌شوند که از آن‌ها شرم داریم؛ ما آن‌ها را پنهان می‌کنیم، در نتیجه سرکوب می‌شوند و به اجبار به ناخودآگاه تبعید می‌گردند. این قبیل آرزوهای سرکوب شده و مشتقات آن‌ها فقط به‌صورت تحریف شده می‌توانند جلوه‌گر شوند. از زمانی که تحقیقات علمی، موفق به تشریح این عاملِ تحریفِ رؤیا شدند، این نکته که رؤیاهای شبانه به‌نوعی تحقق آرزوها هستند، قابل درک شد؛ درست مانند خیال‌پردازی‌، خیالاتی که همۀ ما به‌خوبی با آن‌ها آشناییم.


ادامه دارد....
👍3
🔶 نویسندگان خلّاق و خیال‌پردازی


🖋 زیگموند فروید
▪️ ترجمۀ مسعود فرهمندفر


/قسمت چهارم/

تا اینجا به خیال‌پردازی‌ها پرداختیم. اینک کمی دربارۀ نویسندۀ خلّاق بحث کنیم. آیا واقعاً می‌توان تلاش کرد تا نویسندۀ خلّاق را با فردِ «خیال‌پرداز در روز روشن» مقایسه کرد؟ و آیا می‌توان آفریده‌های او را با خیال‌پردازی‌ مقایسه نمود؟ در اینجا باید پیش از هرچیز تمایزی قائل شویم؛‌ ما باید نویسندگانی را که مطالبشان را حاضر و آماده از جای دیگری به‌دست می‌آورند، از نویسندگانی که مطالبشان را خودشان می‌آفرینند جدا کنیم. روی سخن ما در اینجا با گروه دوم است و در راستای اهداف مقایسه‌مان، به نویسندگانی توجه می‌کنیم که منتقدان چندان به آنان نپرداخته‌اند؛ نویسندگان کم‌ادعای رمان، داستان کوتاه و رمانس‌ها که مخاطبان فراوانی (از هر دو جنس زن و مرد) دارند. یک ویژگی جالب و درخور توجه آثار این نویسندگان این است که هریک از آن‌ها قهرمانی دارند که در کانون توجه و علاقۀ خوانندگان است و نویسنده می‌کوشد به هر طریق ممکن همدلی‌مان را با او برانگیزد و ما را با وی همسو کند. به نظر می‌رسد که او نیز تحت حمایت خاصِ عنایاتِ آسمانی قرار دارد. اگر نویسنده در پایان یکی از فصل‌های داستان، قهرمان را بی‌هوش، به‌شدّت زخمی و در حال خونریزی نشان دهد، مطمئناً در ابتدای فصلِ بعد او را در حال مداوا یافتن خواهیم یافت و اگر جلد نخست، برای مثال، با نشان دادن او در کشتی‌ای که در حال غرق شدن است پایان یابد، بی‌تردید در آغاز جلد بعدی نجات یافتنِ معجزه‌آمیز او را خواهیم خواند؛ بدون این نجات یافتنِ معجزه‌وار، داستان پیش نخواهد رفت. احساس امنیتی که نویسنده با آن در سرتاسر مخاطره‌های قهرمان او را همراهی کرده است درواقع همان احساسی است که با آن، نویسنده در دنیای واقعی، خودش را در آب می‌اندازد تا فردی را که در حال غرق شدن است نجات دهد یا خودش را در معرض آتش دشمن قرار می‌دهد تا بجنگد و از کسی یا چیزی دفاع کند. این همان احساس حماسی و قهرمان‌گونۀ واقعی است که یکی از بهترین نویسندگان این چنین بی‌نظیر توصیف کرده است: «هیچ اتفاقی برای من نمی‌افتد.» با این حال، به نظر می‌رسد که از طریق این ویژگیِ آسیب‌ناپذیری به‌سرعت می‌توانیم خویشتنِ (ego) او را بشناسیم، درست مشابه قهرمان رؤیاها، خیال‌پردازی‌ها و داستان‌ها ... .

اگر مقایسۀ ما میان نویسندۀ خلّاق و فردِ خیال‌پرداز و بین آفرینش شاعرانه و خیال‌پردازی ارزشی داشته باشد، می‌بایست بیش از هرچیز به طریقی سودمندی‌اش را نشان دهد. اجازه بدهید، برای نمونه، تِزی را که پیش‌تر در موردش بحث کردیم (ارتباط میان فانتزی و سه دورۀ زمانی و آرزویی که آن‌ها را به هم ربط می‌دهد) بر آثار این نویسندگان به کار ببندیم و به کمک آن به بررسی پیوند‌های موجود میان زندگی نویسنده و آثار او بنشینیم. معمولاً کسی نمی‌داند چه انتظاراتی را در مواجهه با این مسئله طرح کند و اغلب در خصوص این پیوند سهل‌اندیشی شده است. با توجه به بینشی که از این خیال‌آفرینی‌ها کسب کرده‌ایم، باید این رویه را انتظار داشته باشیم: تجربۀ شدید در زمان حال خاطرۀ تجربه‌ای پیشین (معمولاً مربوط به دوران کودکی) را در نویسندۀ خلّاق زنده می‌کند که از این تجربه اکنون آرزویی نشئت می‌گیرد که در اثر خلّاقانه تحقق می‌یابد. خودِ این اثر سازمایه‌های موقعیت انگیزشگرِ اخیر و نیز خاطرۀ گذشته را بازتاب می‌دهد.

از پیچیدگی این قضیه نهراسید؛ زیرا در واقع الگوی مفصّلی نیست، گرچه نخستین رویکرد به رویۀ واقعی را در بر می‌گیرد. بر مبنای چندین آزمایشی که انجام داده‌ام، بدین باور رسیده‌ام که این نوع نگاه به نوشتارهای خلّاقانه نتیجۀ نامطلوبی نخواهد داشت. فراموش نکنید که تأکیدی که بر خاطرات دوران کودکی در زندگی نویسنده می‌شود - تأکیدی که ممکن است تعجب‌آور به نظر رسد - در نهایت از این قضیه مشتق شده که نوشتار خلّاقانه، همچون خیال‌پردازی، ادامه و جایگزینی برای بازی‌های دوران کودکی است.


ادامه دارد ....
👍4
🔶 نویسندگان خلّاق و خیال‌پردازی


🖋 زیگموند فروید
▪️ ترجمۀ مسعود فرهمندفر


/قسمت آخر/

با این همه، اگر به آثار خلّاقانه‌ای رجوع کنیم که، نه به‌منزلۀ آفرینشِ نوآورانه، بلکه به‌مثابۀ بازآفرینیِ مطالبِ آشنای حاضر و آماده هستند، در آنجا نیز نویسنده تا حدودی استقلالش را حفظ می‌کند، که آن‌هم خود را در گزینش مطالب و نیز در تغییراتی که در آن می‌دهد نشان می‌دهد. مطالبی که در دسترس هستند از گنجینۀ عامه‌پسندِ اسطوره‌ها، افسانه‌ها و داستان‌های پریان برگرفته شده‌اند. مطالعۀ این قبیل ساخت‌های روان‌شناسیِ عامه هیچ‌وقت کامل نیست؛ برای مثال، این اسطوره‌ها، به احتمال بسیار قوی، نشانه‌های تحریف‌شدۀ خیال‌پردازیِ آرزواندیشانۀ تمامی ملّت‌ها هستند؛ «رؤیاهای سکولارِ» روزگار جوانیِ بشریت.

ممکن است بگویید اگرچه من «نویسندۀ خلّاق» را در عنوان مقاله‌ام جلوتر از خیال‌پردازی آورده‌ام، کمتر در مورد آن صحبت کرده‌ام. من به این نکته واقفم و توجیهم نیز وضعِ کنونیِ دانش ما است. تمام آنچه توانسته‌ام انجام دهم، حمایت کردن و پیشنهاد دادن است که از بررسی خیال‌پردازی آغاز می‌شود و به مسئلۀ گزینش مطالب ادبی توسط نویسنده می‌رسد. در مورد مسئلۀ دیگر (این‌که چگونه نویسندۀ خلّاق به‌مدد آثارش تأثیرات عاطفی و احساسی ژرفی بر ما می‌گذارد) باید در مجالی دیگر به بحث بپردازیم. در اینجا فقط به مسیری اشاره کردم که از بحث ما دربارۀ خیال‌پردازی به مسائل تأثیرات شاعرانه می‌رسد... .

همان‌گونه که گفتم، خیال‌پرداز به‌دقّت خیال‌آفرینی‌هایش را از دیگران پنهان می‌کند؛ زیرا احساس می‌کند که دلایلی برای شرمنده بودن از آن‌ها وجود دارد. این را نیز اضافه کنم که حتی اگر قرار شود که او آن (خیالات خود) را با ما در میان بگذارد، این افشاگری‌هایش لذّتی برای ما به ارمغان نخواهد آورد. این خیال‌پردازی‌ها، وقتی از آن‌ها آگاه می‌شویم، ما را مشمئز (یا دست‌کم دلسرد) می‌کند؛ اما هنگامی که یک نویسندۀ خلّاق دلمشغولی‌هایش را ارائه می‌دهد یا به ما از خیال‌پروری‌های شخصی‌اش می‌گوید، حظّ وافری می‌بریم. این‌که چگونه نویسنده موفق به این کار می‌شود، رازِ خصوصی اوست؛ فنِ شاعریِ اصیل ریشه در شگردِ غلبه بر حسِ انزجار در مخاطب دارد، حس انزجاری که بی‌تردید با موانعی که در میان هر نَفْسِ منفرد و دیگران پدیدار می‌شود، در ارتباط است. می‌توانیم دو روشی را که در این شگرد استفاده می‌شوند حدس بزنیم. نویسنده، از طریق تغییر دادن یا پنهان کردن آن، از شدّت خودمحوریِ خیال‌پردازی‌هایش می‌کاهد و با لذّتِ فرمیِ محض (زیبایی‌شناسانه) که در بیان خیال‌پردازی‌هایش ارائه می‌دهد، ما را تطمیع می‌کند. ما چنین لذّتی را جایزۀ تحریک‌کننده یا «پیش‌لذّت» می‌نامیم. این لذّت جلوتر ارائه می‌شود تا آزادسازیِ لذّت بزرگ‌تری را که در پیش اوست (و ریشه در ژرفای روان دارد)، ممکن سازد. از نظر من، تمام لذّت زیبایی‌شناسانه‌ای که یک نویسندۀ خلّاق برای ما به ارمغان می‌آورد، ماهیتی همچون پیش‌لذّت دارد و لذّت واقعی ما از یک اثرِ تخیّلی از آزادسازیِ تنش‌ها در ذهن ما ناشی می‌شود.

منبع: کتاب ماه ادبیات، ش 85، اردیبهشت 1393
👍4