مقالات, ویژه

بررسی داستان قربانی کردن ابراهیم در پیدایش ۲۲:  رازگشایی از مفهوم «تنها پسر» برگزیده

قربان
نویسنده: آنتونی متیو جیکوب

کارشناسی ارشد علوم سیاسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه آزاد ایندیرا گاندی، دهلی نو، هند


این مقاله به رویداد قربانی کردن «تنها پسر» ابراهیم پیامبر در کوه موریا می‌پردازد. این مطالعه با هدف تعیین هویت واقعی «تنها پسر» بر اساس آیات کتاب مقدس انجام شده است.

کلمات کلیدی: ابراهیم, اسماعیل, اسحاق, قربانی, عهد, فرزند یگانه, عهد عتیق

فهرست موضوعی

فهرست موضوعی مطالب جهت مشاهده بیشتر کلیک کنید

مقدمه

ابراهیمِ پیامبر (Patriarch Abraham) شخصیتی محوری در متون مقدس یهودی، مسیحی و اسلامی است. پیمان (عهد) ابراهیم با خدا، یکی از موضوعات بسیار مهم در عهد عتیق (Old Testament) کتاب مقدس به‌شمار می‌آید. بر همین اساس، ماجرای «قربانی ابراهیمی» (Abrahamic Sacrifice) یعنی فرمان خداوند به ابراهیم برای قربانی کردن «تنها پسر‌ش» (Only Son)، در سنت‌های دینی گوناگون با تفاسیر متفاوتی همراه شده است.

مفسران یهودی، آمادگی اسحاق برای قربانی شدن را به‌عنوان کفارهٔ گناهان بنی‌اسرائیل تفسیر کرده‌اند، در حالی که مفسران مسیحی، این رخداد را پیش‌درآمدی بر رنج‌های عیسی مسیح (Prelude to the sufferings of Jesus Christ) دانسته‌اند.

با این حال، مسئلهٔ هویت فرزندی که قرار بود قربانی شود، قرن‌هاست که میان یهودیان، مسیحیان و مسلمانان محل بحث و جدل بوده است. یهودیان و مسیحیان به‌صورت یکپارچه معتقدند آن پسر، اسحاق (Isaac) بود، اما سنت اسلامی، به‌طور غالب، این فرزند را اسماعیل (Ishmael) می‌داند.

این پژوهش می‌تواند برای پیروان هر سه دین ابراهیمی مفید باشد. برای یهودیان و مسیحیان، اطلاعات و تحلیل‌هایی دربارهٔ داستان قربانی ابراهیم و مباحث الهیاتی (Theological Discussions) پیرامون آن فراهم می‌آورد؛ و برای مسلمانان، شواهد بیشتری دربارهٔ دیدگاه رایج اسلامی در مورد هویت فرزند قربانی‌شده ارائه می‌دهد.

مقالهٔ حاضر، به بررسی «قربانی ابراهیمی» در کتاب پیدایش، فصل ۲۲ (Genesis 22:1–19) می‌پردازد و به‌ویژه بر هویت «تنها پسر» تمرکز دارد؛ فرزندی که قرار بود قربانی شود. هرچند در این روایت فقط یک بار نام اسحاق پس از عبارت «تنها پسر» ذکر شده است، اما تحلیل عمیق‌تر متن کتاب مقدس و آیات مرتبط، تردیدهایی جدی دربارهٔ هویت این فرزند یگانه و محبوب (Beloved One) در ذهن برمی‌انگیزد.

روایت کتاب مقدس حاوی تناقض‌ها و ناهماهنگی‌هایی درباره «تنها پسر» بودن اسحاق است. همچنین، نوعی سوگیری آشکار علیه اسماعیل، نخست‌زادهٔ ابراهیم، در نوشته‌های مفسران یهودی و مسیحی به چشم می‌خورد.

این پژوهش با رویکرد توصیفی-تحلیلی (Descriptive-Analytical Approach) انجام شده و با بررسی آیات کلیدی کتاب مقدس و تفاسیر مختلف، روایت قربانی را در کنار رخدادهای مهم دیگر، نظیر ترتیب تولد پسران ابراهیم، پیمان خدا با نسل او، جایگاه فرزند نخست‌زاده (Firstborn) در عهد عتیق، و محبت ابراهیم به اسماعیل قرار می‌دهد تا به پرسش اصلی پاسخ دهد:

فرزند ابراهیم که برای قربانی شدن برده شد، چه کسی بود؟

مبانی نظری (Theoretical Foundations)

  1. قربانی (Sacrifice)

«قربانی» به معنای تقدیم چیزی به درگاه خداوند است، به‌عنوان کفاره‌ای برای گناهان (atonement for one’s sins).

  1. قربانی ابراهیمی (Abrahamic Sacrifice)

منظور از قربانی ابراهیمی، فرمان خداوند به پیامبر ابراهیم برای قربانی کردن فرزندش در کوه موریا (Mount Moriah) است.

  1. عهد ابراهیمی(Abrahamic Covenant)

اشاره به پیمان الهی با ابراهیم دارد که نقش مهمی در سنت‌های دینی دارد.

  1. اسماعیل و اسحاق (Ishmael and Isaac)

هر دو پسران ابراهیم هستند.

مرور پیشینه پژوهش (Literature Review)

برخی از کتاب‌ها و مقالاتی که تاکنون دربارهٔ این موضوع نوشته شده‌اند عبارت‌اند از:

این کتاب به بررسی هویت «تنها پسر» در ماجرای قربانی ابراهیم می‌پردازد و با تحلیل متون کتاب مقدس و منابع تاریخی، می‌کوشد این راز الهیاتی (theological mystery) را روشن کند.

این کتاب دگرگونی شخصیت «ابرام» به «ابراهیم» را در بستر کتاب مقدس پی می‌گیرد و معنای این تغییر نام و تأثیرات آن در بسترهای دینی را بررسی می‌کند.

گزارشی از سفرهای معنوی و فیزیکی به اماکن مقدس در سنت‌های گوناگون دینی است که به بررسی اهمیت فرهنگی، تاریخی و مذهبی این اماکن می‌پردازد.

  • مطالعه تطبیقی قربانی مورد نظر: اسحاق یا اسماعیل در کتاب مقدس و قرآن [(*2002) از A. Afsar]

این اثر روایات مربوط به قربانی ابراهیم در هر دو متن کتاب مقدس و قرآن را با هم مقایسه می‌کند و تفاوت‌ها و شباهت‌های الهیاتی میان آن‌ها را تحلیل می‌کند.

با وجود آثار متعددی که به بررسی روابط ابراهیم، اسماعیل و اسحاق در ادبیات یهودی، مسیحی و اسلامی پرداخته‌اند، و نیز آثاری که روایت قربانی را در متون یهودی و مسلمان مقایسه کرده‌اند، هیچ پژوهشی به‌صورت اختصاصی به بررسی هویت «تنها پسرٔ ابراهیم» از نگاه عهد عتیق نپرداخته است.

گرچه Ghauri و Ghauri در کتاب خود بخش مهمی را به بررسی داستان قربانی در پیدایش ۲۲ (Genesis 22) اختصاص داده‌اند، اما تحقیق آن‌ها محدود به منابع یهودی نیست و به‌طور گسترده از منابع اسلامی نیز استفاده کرده‌اند.

ویژگی ممتاز این تحقیق در آن است که تمامی پژوهش بر پایهٔ متن عهد عتیق انجام شده و با تحلیل دقیق ترتیب رخدادها و شخصیت‌ها، تلاش می‌کند از خلال تفاسیر یهودی و مسیحی، هویت واقعی پسر قربانی‌شده را مشخص کند.

جایگاه ابراهیم و اهمیت قربانی او

جایگاه ابراهیم و اهمیت قربانی او

ابراهیمِ پیامبر (Patriarch Abraham) در هر سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام شخصیتی بس محترم و تأثیرگذار است. داستان «قربانی کردن فرزند» توسط او، برای هر سه آیین ابراهیمی (Abrahamic Faiths) که ریشه در او دارند، از اهمیت زیادی برخوردار است.

مورخ اس. نوئگل (S. Noegel) می‌نویسد:

«تلاش ابراهیم برای قربانی کردن فرزندش، نقشی مهم در تفاسیر یهودی، مسیحی و اسلامی (Exegesis) ایفا می‌کند. در تفسیر یهودی، آمادگی اسحاق برای قربانی شدن به‌عنوان کفاره‌ای برای گناهان قوم اسرائیل دیده می‌شود. متون مسیحی، این رویداد را پیش‌نمایی (Foreshadowing) از رنج‌های عیسی مسیح برای نجات مسیحیان می‌دانند. در سنت اسلامی نیز، روایت قربانی با ساخت کعبه به‌دست ابراهیم و اسماعیل در مکه گره خورده است. تفاوت عمده‌ای که روایت‌های یهودی و اسلامی را از هم متمایز می‌سازد، شرح چگونگی خود واقعهٔ قربانی است» (Noegel & Wheeler, 2002, p. 8).

در باور یهودیان و مسیحیان، پیمان الهی با ابراهیم (Abrahamic Covenant) تنها از طریق فرزندش اسحاق محقق شد، نه از طریق اسماعیل. آنان اسحاق را وارث قانونی این عهد (Rightful Heir) می‌دانند، در حالی که اسماعیل، به‌عنوان پسر کنیز (Slave-Girl)، نقشی در این پیمان نداشته و حتی به همین دلیل به مکانی دوردست فرستاده شده است.

«اسحاق همان فرزندی است که خداوند وعده‌اش را به ابراهیم و همسرش سارا در دوران پیری داد، و روایت بشارت تولد او (Annunciation) در کتاب مقدس آمده است» ((همان)Ibid, p. 152).

پیمان ابراهیمی در سنت‌های دینی

پیمان ابراهیمی جایگاهی بنیادین در سنت‌های یهودی، مسیحی و اسلامی دارد:

  • در سنت یهودی، ابراهیم نخستین انسانی است که خدایان دروغین را رها کرد و خدای واحد را پذیرفت. یهودیان این پیمان را شامل همهٔ قوم یهود می‌دانند؛ نقطهٔ آغازی برای رابطهٔ خاص ایشان با خدا، که شامل وعدهٔ سرزمین کنعان (Land of Canaan) نیز می‌شود.
  • در سنت مسیحی، این پیمان پایه‌ای برای فهم مفهوم نجات (Redemption)، فیض الهی (Divine Grace)، و طرح خداوند برای بشریت است. این عهد هویت مسیحیان را به‌عنوان «قوم برگزیده با مأموریتی خاص» (Chosen People with a Mission) تعریف می‌کند.
  • در سنت اسلامی، ابراهیم (Ibrahim) از پیامبران بزرگ شمرده می‌شود و این پیمان نقش محوری دارد. قرآن کریم ایمان استوار ابراهیم، ساختن کعبه به‌همراه اسماعیل در مکه، و جایگاه او به‌عنوان الگوی مؤمنان (Model for Believers) را با تأکید بیان می‌کند.

در مجموع، اگرچه اصل پیمان الهی میان این سه سنت دینی مشترک است، اما برداشت و تأکید هرکدام بر جنبه‌هایی متفاوت از آن استوار است؛ بسته به رویکردهای الهیاتی (Theological Perspectives) خاص خود.

استدلال در مورد اینکه آیا اسحاق همان کسی است که برای قربانی شدن برده شد، به طور کامل بررسی می‌شود و هدف آن نتیجه‌گیری در مورد هویت پسر است. این مقاله پژوهشی از آیاتی از کتاب مقدس، عمدتاً با ارجاع به نسخه بین‌المللی جدید، استفاده می‌کند(کتاب مقدس). روایت قربانی ابراهیم در کتاب پیدایش (Genesis)، نخستین کتاب از عهد عتیق (Old Testament) یا تورات (Torah)، آمده است (همان/Ibid). در فصل ۲۲، آیات ۱ تا ۱۹، خداوند به ابراهیم فرمان می‌دهد تا «تنها پسرش»، اسحاق (Your only son, Isaac)، که او را دوست دارد، در کوه موریا (Mount Moriah) قربانی کند.

ابراهیم همراه با پسرش و دو خادم، به‌سوی موریا به راه می‌افتد. در مسیر، اسحاق درباره قربانی می‌پرسد، و ابراهیم با اطمینان به او پاسخ می‌دهد که خداوند خود قربانی را فراهم خواهد کرد (God will provide). در نهایت، ابراهیم قربانگاهی می‌سازد، پسرش را می‌بندد و آمادهٔ قربانی کردن او می‌شود. اما دقیقاً پیش از انجام عمل، فرشته‌ای از سوی خداوند ندا می‌دهد که قربانی پذیرفته شده است و به ابراهیم فرمان می‌دهد که دست از قربانی کردن پسرش بردارد و به‌جای او قوچی (Ram) را که در بوته‌ای گرفتار شده، قربانی کند (پیدایش ۲۲: ۱۳ / Genesis 22:13).

بنابراین، بر اساس روایت ظاهری کتاب مقدس، می‌توان چنین فرض کرد که پسر قربانی‌شده اسحاق بوده است، چراکه نام او صراحتاً در متن آمده است. اما نویسنده مقاله تأکید می‌کند که تحلیل عمیق‌تر متن، داستانی متفاوت را آشکار می‌سازد.

هویت «تنها پسر» ابراهیم

در متن پیدایش ۲۲: ۱–۱۹ چنین آمده است:

زمانی بعد، خدا ابراهیم را آزمود. به او گفت: «ای ابراهیم!» او پاسخ داد: «اینجا هستم.»

خدا گفت: «پسر خود را، تنها پسرت، اسحاق، که او را دوست می‌داری، بردار و به سرزمین موریا برو. او را در یکی از کوه‌هایی که به تو خواهم گفت، به عنوان قربانی سوختنی (Burnt Offering) تقدیم کن.»

ابراهیم صبح زود برخاست، الاغش را زین کرد و همراه با دو خادم و پسرش اسحاق، چوب برای قربانی را برداشت و راهی سرزمین موریا شد. در روز سوم، وقتی مکان مورد نظر را از دور دید، به خادمانش گفت:

«شما اینجا با الاغ بمانید. من و پسرم به آن‌سو می‌رویم تا عبادت کنیم و سپس نزد شما بازمی‌گردیم.»

ابراهیم چوب‌های قربانی را بر دوش پسرش اسحاق گذاشت، و خود آتش و چاقو را برداشت. هنگامی که هر دو به‌همراه پیش می‌رفتند، اسحاق به پدرش گفت:

«پدر جان!»

ابراهیم پاسخ داد: «فرزندم، بگو.»

اسحاق گفت: «آتش و چوب فراهم است، اما قربانی بره کجاست؟»

ابراهیم پاسخ داد: «فرزندم، خدا خود قربانی را فراهم خواهد کرد

سپس به محل رسیدند. ابراهیم قربانگاه را ساخت، چوب‌ها را روی آن چید، پسرش اسحاق را بست و بر روی چوب‌ها خواباند. وقتی که دستش را دراز کرد تا چاقو را بردارد و فرزندش را بکشد، فرشتهٔ خداوند از آسمان ندا داد:

«ای ابراهیم! ای ابراهیم!» او پاسخ داد: «اینجا هستم.»

فرشته گفت: «دست بر پسر نگذار و به او آسیبی نرسان؛ زیرا اکنون دانستم که از خدا می‌ترسی، چون تنها پسرت را از من دریغ نکردی».

ابراهیم چشم بلند کرد و دید قوچی در بیشه‌زار با شاخ‌هایش گیر کرده است. او قوچ را گرفت و به‌جای پسرش، آن را به عنوان قربانی سوختنی تقدیم کرد. ابراهیم آن مکان را «یهوه یِرئه» (The LORD Will Provide) نامید، و تا امروز گفته می‌شود:

«در کوه خداوند، همه‌چیز فراهم خواهد شد.»

سپس فرشتهٔ خداوند برای بار دوم از آسمان به ابراهیم ندا داد و گفت:

«قسم به خودم، ای ابراهیم، چون این کار را کردی و تنها پسرت را دریغ نکردی، تو را به‌قطع برکت خواهم داد؛ نسل تو همچون ستارگان آسمان و ریگ‌های ساحل بی‌شمار خواهند شد. نسل تو بر دروازه‌های دشمنان خود چیره خواهد شد و از نسل تو، همهٔ ملل زمین برکت خواهند یافت، زیرا از من اطاعت کردی.»

در پایان، ابراهیم نزد خادمانش بازگشت و با آنان به بئرشبع (Beersheba) رفت و در آنجا اقامت گزید.

بر اساس پیدایش ۱۶: ۱۶ (Genesis 16:16)، ابراهیم هنگام تولد اسماعیل، هشتاد و شش ساله بود. همچنین طبق پیدایش ۲۱: ۵ (Genesis 21:5)، او هنگام تولد اسحاق، صد ساله بود. به این ترتیب، چهارده سال از عمر ابراهیم گذشته بود که تنها فرزندش، اسماعیل بود.

بنابراین، اسحاق هیچ‌گاه در معنای واقعی، «تنها پسر» ابراهیم نبوده، چرا که اسماعیل سال‌ها پیش از او متولد شده بود. حتی در پایان زندگی ابراهیم نیز هر دو پسر – اسحاق و اسماعیل – در دفن پدرشان با یکدیگر همکاری کردند (پیدایش ۲۵: ۹ / Genesis 25:9).

ریشه‌شناسی واژۀ «تنها» در عهد عتیق

بر اساس واژه‌نامه‌های کتاب مقدس (Bible Dictionaries)، واژهٔ عبری برای «یگانه» یا «تنها» יחיד است که تلفظ آن (Yawkheed) می‌باشد. این واژه از ریشهٔ اصلی عبری «יחד»  (yachid) گرفته شده که به‌معنای «یکی بودن یا یکی شدن» (to be or become one) است (Strong, 1980, مدخل 3173، ص 49  ؛  Brown & Briggs, 1996، ص 996).

واژهٔ «اسحاق» (Isaac) در آیه‌ای خاص، هنگام همراه شدن با عبارت «تنها پسر» (only son)، در جای نامناسبی ظاهر می‌شود. نویسندگان A.S. Ghauri و I.R. Ghauri معتقدند که این ترکیب، دست‌کاری‌ای عامدانه (deliberate interpolation) در متن است (Ghauri & Ghauri, 2010، ص 57).

دیدگاه‌های مفسران کتاب مقدس درباره «تنها پسر» بودن اسحاق

  1. رابرت آلتر (Robert Alter) می‌نویسد:

از آن‌جا که اصطلاح «تنها پسرت» برای اسحاق، از نظر فنی نادرست است، برخی از محققان ترجیح داده‌اند به‌جای واژهٔ “yahid” (یگانه)، از واژهٔ “yadid” استفاده کنند که به‌معنای «محبوب» (favored one) است. به‌عبارت دیگر، به‌جای ترجمهٔ آیهٔ پیدایش ۲۲: ۲ به شکل «پسر خودت، تنها پسرت، اسحاق را بگیر»، برخی از محققان آن را به‌صورت «پسر خود، پسر محبوبت، اسحاق را بگیر» ترجمه کرده‌اند. از آن‌جا که اسحاق تنها فرزند ابراهیم نبوده، اشاره به او به‌عنوان تنها پسر، از نظر فنی نادرست است.

با این حال، آلتر با این محققان مخالف است و تأکید می‌کند که اسحاق تنها پسری بود که ابراهیم او را دوست داشت، چون فرزند همسر قانونی‌اش (legitimate wife) بود (Alter, 1997، ص 103).

  1. به گفتهٔ جان گیل (John Gill)، اسماعیل پسر هاجر بود، که کنیز و صیغهٔ ابراهیم بود اما همسر شرعی او نبود. در مقابل، اسحاق تنها فرزند مشروع ابراهیم بود که از همسر قانونی‌اش، سارا، به دنیا آمد. نسل ابراهیم فقط باید از طریق اسحاق گسترش می‌یافت؛ پسری که وعده‌اش داده شده بود و همهٔ امیدهای ابراهیم به او و نسل پرشمارش وابسته بود، و او کسی بود که مسیحا (Messiah) قرار بود از نسلش بیاید (Gill, 1980، ص 392).
  2. متیو پول (Matthew Poole) می‌گوید:

سارا همسر قانونی ابراهیم بود و پسر او، تنها کسی بود که ثروت و عهد الهی (divine covenant) را به ارث برد. در حالی که اسماعیل توسط ابراهیم طرد شد (Poole, 2018).

  1. آلبرت بارنز (Albert Barnes) معتقد است که «تنها پسر» در این آیه، تنها پسر سارا است، یعنی وارث وعده (heir of the promise)   ،(Barnes, 1962، ص 324)
  2. کیل و دلیتزش (Keil & Delitzsch) بر این باورند که خداوند خواهان آن بود که وارث ابراهیم از طریق سارا باشد و به همین دلیل، ابراهیم را راهنمایی کرد تا پسر کنیزش را از خود دور کند (Keil & Delitzsch, 2009، ص 248).
  3. دیوید گوزیک (David Guzik) معتقد است که اسماعیل از خانوادهٔ ابراهیم بیرون رانده شد، و از نظر عهد خداوند، ابراهیم تنها یک پسر داشت (Guzik, 2018، ص 1).
  4. هایداک (Haydock) اظهار می‌دارد که «تنها پسر» در این آیه، همان اسحاق است که فرزند ابراهیم از سارا، همسر باوقار و رسمی‌اش (most dignified wife)، بود (Haydock, 1859، ص 30).
  5. جان وسلی (John Wesley) بر این باور است که منظور خدا از «تنها پسر»، تنها فرزند محبوب سارا بود، زیرا اسماعیل رانده شده بود و فقط اسحاق نزد ابراهیم باقی مانده بود (Wesley, 1987، صص 8249–8250).
  6. متیو هنری (Matthew Henry) گفت‌وگویی خیالی میان خدا و ابراهیم را توصیف می‌کند که در آن خدا از ابراهیم می‌خواهد تنها پسر سارا را قربانی کند. همچنین، در این گفت‌وگو، ابراهیم به خدا می‌گوید که او اسحاق را بیشتر از اسماعیل دوست دارد، اما خدا به این ابراز علاقه پاسخ نمی‌دهد و اصرار دارد که فقط اسحاق باید قربانی شود (Henry, 1706، ص 2).
  7. توماس هیل جونیور (Thomas Hale Jr.) می‌نویسد:

اسحاق پسری بود که ابراهیم سال‌ها در انتظارش بود، پسری که به‌صورت معجزه‌آسا متولد شد، و کسی بود که قرار بود همهٔ وعده‌های خداوند از طریق او محقق شوند (Hale & Thorson, 2007، ص 164).

نقد دیدگاه‌های مفسران کتاب مقدس

  1. آن دسته از مفسرانی که پذیرفته‌اند اشاره به اسحاق به‌عنوان «تنها پسر» (only son) از نظر فنی نادرست (technically inaccurate) است، راه فراری برای این مسئله یافته‌اند، و آن، ترجمه نادرست (mistranslation) و دست‌کاری در متن (interpolation) است؛ به این شکل که به‌جای «تنها پسر»، از عنوان «پسر محبوب» (favored son) برای اسحاق استفاده کرده‌اند. همچنین، رابرت آلتر (Robert Alter) بر این ادعا پافشاری می‌کند که اسحاق واقعاً تنها پسر ابراهیم بوده، با اینکه شواهدی روشن بر خلاف باور او وجود دارد.
  2. در آثار ادبیات ربانی یهود (Rabbinical Literature) که در دایرةالمعارف یهودی (The Jewish Encyclopedia) ثبت شده، هاجر (Hagar) به‌عنوان دختر فرعون و بانویی پرهیزکار معرفی می‌شود که حتی پس از ترک همسرش ابراهیم و زندگی در بیابان فاران، به وفاداری و سطح بالای تقوای الهی (Godliness) مشهور بود (Singer & Adler, 1901، جلد 6، ص 138).

با وجود اصل و نسب شریف (noble lineage) هاجر و ازدواج او با ابراهیم، در اکثر متون، از او به‌عنوان «کنیز» (slave-woman) یاد می‌شود، نه همسر شرعی (lawful wife). اگر او به‌عنوان همسر قانونی شناخته می‌شد، در آن صورت اسماعیل به‌درستی به‌عنوان نخست‌زادهٔ ابراهیم (firstborn) به‌رسمیت شناخته می‌شد. امتناع از پذیرش این واقعیت، نشان‌دهندهٔ سوگیری در میان مفسران کتاب مقدس (bias among Bible scholars) است.

ادعای اینکه تنها اسحاق برای ادامهٔ نسل ابراهیم (Abraham’s lineage) انتخاب شده، فاقد پشتوانهٔ کتاب مقدسی است (lacks biblical support). در واقع، آیات متعددی در کتاب مقدس نشان می‌دهند که برکت‌های خداوند شامل همهٔ فرزندان ابراهیم می‌شود، از جمله اسماعیل.

برای نمونه، هنگامی که ابراهیم و لوط از هم جدا می‌شوند، خداوند به ابراهیم وعدهٔ سرزمین وسیع و فرزندان بسیار می‌دهد، که نشان‌دهندهٔ تداوم یک نسل گسترده است (پیدایش 13:15–16 / Genesis 13:15–16).

علاوه بر این، خداوند پیمانی با ابراهیم برقرار می‌کند (establishes a covenant) و آینده‌ای پربرکت را برای نسل‌های او وعده می‌دهد، که این وعده‌ها تنها به اسحاق محدود نمی‌شود، بلکه همهٔ نسل‌های او را در بر می‌گیرد (پیدایش 17:2–7 / Genesis 17:2–7).

  1. تصور اینکه اسحاق تنها «ذریه» (seed) ابراهیم است، وقتی در پرتو آیات کتاب مقدس بررسی شود، محل تردید است. در بسیاری از آیات، از برکت‌های الهی برای ابراهیم و نسل‌هایش سخن گفته شده، که هم اسماعیل و هم اسحاق را شامل می‌شود.

برای نمونه، پس از جدایی ابراهیم و لوط، خداوند به ابراهیم وعده می‌دهد که نسل او وارث سرزمین‌هایی خواهد شد که اکنون پیش روی اوست و شمار فرزندان او به‌قدری خواهد بود که نتوان آن را شمرد (پیدایش 13:15-16 / Genesis 13:15–16). در ادامه، از پیمان خداوند با ابراهیم سخن به میان می‌آید، همراه با وعدهٔ نسلی پرشمار، بارور و موفق از فرزندان او که تا نسل‌های آینده ادامه خواهد داشت (پیدایش 17:2–7 / Genesis 17:2–7).

حتی پیش از تولد اسحاق و اسماعیل، خداوند به ابراهیم وعدهٔ فرزندان بسیار را داده بود. بنابراین، این بی‌انصافی است که این برکت‌ها را صرفاً به اسحاق نسبت دهیم. در حالی‌که بدون تردید اسحاق وعده‌های بزرگی دریافت کرده، این امر موقعیت مشروع اسماعیل را نفی نمی‌کند.

نکتهٔ جالب توجه آن است که خداوند به هاجر نیز وعده می‌دهد که از اسماعیل، نسلی پربار و بی‌شمار پدید خواهد آمد (پیدایش 16:10 / Genesis 16:10).

پیمان خداوند با ابراهیم و هویت فرزند محبوب او

در کتاب مقدس (The Bible)، خداوند به ابراهیم اطمینان می‌دهد که پسرش اسحاق، دریافت‌کنندهٔ پیمانی ابدی (everlasting covenant) خواهد بود (پیدایش 17:19 / Genesis 17:19). افزون بر این، در دوران قحطی، خدا به اسحاق ظاهر می‌شود و به او دستور می‌دهد که به مصر نرود، بلکه در سرزمینی که خدا برایش تعیین کرده اقامت کند، و به او وعده می‌دهد که فرزندان بسیار (great progeny) خواهد داشت (پیدایش 26:2–3 / Genesis 26:2–3).

ویکتور پی. همیلتون (Victor P. Hamilton) یادآور می‌شود که نام اسحاق، پیش از تولد، توسط خدا انتخاب شده بود؛ بنابراین، او را «فرزند ویژه و وعده‌داده‌شده» (special, promised son) می‌نامد (Hamilton, 1995, ص 73).

اما کتاب مقدس در واقع نشان می‌دهد که هم اسماعیل و هم اسحاق، هر دو نام‌شان را پیش از تولد، از خدا دریافت کرده‌اند – موضوعی که با نتیجه‌گیری همیلتون در تناقض است. در پیدایش 16:11 (Genesis 16:11)، می‌خوانیم که نام اسماعیل پیش از تولدش توسط خدا انتخاب شده، دقیقاً همان‌طور که در پیدایش 17:19 (Genesis 17:19)، نام اسحاق تعیین شده است.

افزون بر این، در آیات متعددی از کتاب مقدس، می‌بینیم که خداوند وعده می‌دهد از اسماعیل امتی بزرگ (a great nation) پدید خواهد آورد. اما این آیات، به دلیل تعصب و پیش‌داوری نسبت به اسماعیل و نسل او (bias and prejudice)، به‌طور عامدانه نادیده گرفته شده‌اند.

برای نمونه، خداوند به هاجر، مادر اسماعیل، وعده می‌دهد که از او نسلی پرشمارتر از شمارش پدید خواهد آمد (پیدایش 16:10–11 / Genesis 16:10–11).

به‌همین صورت، وقتی ابراهیم مأمور می‌شود که هاجر و پسرش اسماعیل را در بیابانی خشک رها کند، خداوند او را دلداری می‌دهد و می‌گوید که چون اسماعیل از «ذریهٔ» اوست (his seed)، خداوند از او امتی بزرگ خواهد ساخت (پیدایش 21:13 / Genesis 21:13).

وعده‌ای مشابه نیز به هاجر داده می‌شود، آن‌گاه که او تنها و در جست‌وجوی آب برای فرزند تشنه‌اش در بیابان است. فرشتهٔ خداوند (Angel of God) به او اطمینان می‌دهد که خدا صدای گریهٔ پسر را شنیده است و از او امتی بزرگ پدید خواهد آورد (پیدایش 21:17–18 / Genesis 21:17–18).

همچنین، در کتاب مقدس می‌خوانیم که ابراهیم پس از تولد اسماعیل، خود و تمام مردان خانواده‌اش را ختنه می‌کند (circumcise) (پیدایش 17:12 / Genesis 17:12). پس از این رخداد، نام او از ابرام به ابراهیم (Abraham) تغییر می‌یابد، به‌معنای پدر امت‌ها (father of nations)  (پیدایش 17:5 / Genesis 17:5)، و وعدهٔ نسلی پرشمار و پربرکت به او داده می‌شود. جالب آنکه، این رویداد ده سال پیش از تولد اسحاق رخ می‌دهد.

بنابراین، برتر جلوه دادن اسحاق بر اسماعیل، به‌نوعی ظلم در حق کتاب مقدس است.

افزون بر این، بیایید عبارت «فرزند محبوبت» (whom you love) را که در توصیف پسر ابراهیم در آیهٔ قربانی آمده، بررسی کنیم.

در وهلهٔ نخست، استفاده از این عبارت، جمله‌ای تصادفی یا غیرمهم نیست، بلکه عنصری کلیدی برای تمایز دادن هویت پسر موردنظر است. بنابراین، در تحلیل آیهٔ پیدایش ۲۲، نمی‌توان این عبارت را نادیده گرفت.

محبت ابراهیم به اسماعیل، در سراسر روایت کتاب مقدس به‌وضوح دیده می‌شود – حتی زمانی‌که خبر تولد قریب‌الوقوع اسحاق را دریافت می‌کند.

با اینکه او به این خبر می‌خندد (Genesis 17:17)، اما بلافاصله نگران اسماعیل می‌شود (پیدایش 17:18 / Genesis 17:18)، که این امر، محبت عمیق او نسبت به فرزند نخست‌زاده‌اش را نشان می‌دهد.

توماس نلسون (Thomas Nelson) می‌نویسد:

«درخواست ابراهیم، نشان‌دهندهٔ عشق او به پسرش اسماعیل است» (Nelson, 2018، ص 31).

در زمانی‌که سارا از ابراهیم می‌خواهد اسماعیل و مادرش را اخراج کند (پیدایش 21:10–11 / Genesis 21:10–11)، محبت ابراهیم به اسماعیل به‌روشنی دیده می‌شود.

فایفر و هریسون (Pfeiffer & Harrison) می‌نویسند:

«این درخواست برای ابراهیم بسیار دردناک بود، زیرا او پسرش اسماعیل را دوست می‌داشت» (1962، Pfeiffer & Harrison ص 56).

چارلز وارد اسمیت (Charles Ward Smith) می‌نویسد:

«طرد شدن اسماعیل برای ابراهیم بسیار سخت و دردآور بود؛ او از درون شکست و رنج کشید، زیرا اسماعیل را دوست می‌داشت» (Jackson, 2006).

مارکوس دادز (Marcus Dods) می‌نویسد:

«اسماعیل، نخست‌زادهٔ ابراهیم و نور چشم او برای سال‌ها بود و تمام توجه و علاقهٔ او را به خود جلب کرده بود. این وابستگی، منبع حسادت و ناامنی برای سارا شده بود» (Dods, 1891، ص 5).

دانیل دنیسون ویدون (Daniel Denison Whedon) می‌نویسد:

«این پسر سیزده‌ساله، جایگاه عمیقی در دل پدرش یافته بود. با وجود وعدهٔ خدا برای تولد پسری از سارا، ابراهیم همچنان مشتاق بود که اسماعیل مشمول برکت خداوند گردد»  ( Whedon, 1889، جلد 1، ص 199).

آلبرت بارنز (Albert Barnes) نیز اشاره می‌کند:

«این ماجرا برای ابراهیم دردناک بود» (Barnes, 1962، ص 319).

جان گیل (John Gill) خاطرنشان می‌کند که دعای ابراهیم برای اسماعیل که او بتواند تحت اوامر خدا زندگی کند، نشان‌دهندهٔ محبت و دلسوزی‌اش برای سعادت اسماعیل است (Gill, 1980، ص 315).

ریچل یودکووسکی (Rachel Yudkowsky) مشاهده می‌کند که دعای ابراهیم برای اسماعیل، در نوع خود منحصربه‌فرد و خاص بود، چون او هیچ‌گاه برای هیچ‌کس دیگر چنین نکرد – نه برای سارا، نه برای لوط، و نه حتی برای اسحاق. او می‌نویسد:

«محبت ابراهیم به اسماعیل چنان زیاد بود که چنین درخواستی از خداوند می‌کند» (Yudkowsky, 2007).

دکتر کوهن (Dr. Cohen)، مفسر برجستهٔ یهودی کتاب مقدس، می‌نویسد که جدایی از اسماعیل برای ابراهیم بسیار دردناک بود و این اندوه، برای اسماعیل بود، نه هاجر (Cohen, 1947، ص 108).

در نتیجه، فرزند محبوب ابراهیم که در آیهٔ پیدایش ۲۲ به آن اشاره شده، اسماعیل است، نه اسحاق. شواهد فراوانی دربارهٔ محبت عمیق ابراهیم نسبت به اسماعیل وجود دارد، در حالی که هیچ آیه‌ای به‌روشنی از عشق ابراهیم به اسحاق سخن نمی‌گوید.

بنابراین، در متن روایت، اسماعیل، جایگاه نخست را به‌عنوان فرزند محبوب ابراهیم دارد.

جایگاه نخست‌زاده (Firstborn)

فرزند نخست‌زاده (firstborn son) از نظر کتاب مقدس، از حقوق و امتیازات ویژه‌ای برخوردار است، چنان‌که در آیات گوناگون کتاب مقدس بر آن تأکید شده است. این آیات بر تقدیم انحصاری فرزندان نخست‌زاده و اولین محصولات کشاورزی به یَهُوَه (Yahweh) تأکید دارند. در کتاب خروج ۲۲ (Exodus 22) نیز از این اصل سخن گفته شده که هم نخست‌زادگان (firstborns) و هم محصولات اولیه (first fruits) باید تنها به خدا اختصاص یابند.

در تفسیر پیک (Peake’s Commentary)، بر اهمیت قربانی کردن نخست‌زاده تأکید شده است، اما روشن می‌شود که در مورد نخست‌زادگان انسانی، باید بازخرید با پول انجام می‌گرفت (redeemed with money) و قربانی فیزیکی انسان مجاز نبود (Peake & Grieve, 1920، ص 179).

ون سِتِرز (Van Seters) می‌نویسد که در اسرائیل باستان، قربانی‌کردن نخست‌زادگان انسانی در ابتدا مرسوم بوده است، اما نسل‌های بعدی، این رسم را با آموزهٔ الهیات بازخرید (redemptive theology) جایگزین کردند، به‌طوری‌که پول به‌جای قربانی انسان تقدیم می‌شد (Van Seters, 1998).

مفسران برجستهٔ کتاب مقدس در تفسیر آیات تثنیه ۲۱: ۱۵–۱۷ (Deuteronomy 21:15–17)، دربارهٔ جایگاه نخست‌زاده چنین اظهار نظر کرده‌اند:

  • دونالد سی. فلمینگ (Donald C. Fleming) می‌نویسد:
  • «فرزند نخست‌زاده همیشه وارث بود، چه فرزند همسر محبوب باشد یا نه. این قانون، از حقوق فرزند نخست‌زاده در برابر حسادت‌ها و تعصبات خانوادگی محافظت می‌کرد» (Fleming, 1994، تفسیر بر تثنیه ۲۱).
  • جان کالوین (John Calvin) می‌نویسد:
  • «اگر پدر، فرزند دیگری را به جای نخست‌زاده‌اش جایگزین می‌کرد، بدون شک، نوعی دزدی (theft) محسوب می‌شد» (Calvin, 1844، تفسیر بر تثنیه ۲۱).

موقعیت ممتاز فرزند نخست‌زاده، تغییرناپذیر است – حتی اگر پدر بخواهد این مقام را از او سلب کند. قربانی کردن فرزند نخست‌زاده، بهترین نوع تقدیم محسوب می‌شد، و در مورد ابراهیم، اسماعیل دارای افتخار نخست‌زادگی بود (held the honor of being the firstborn) و از همین رو، قربانی ایده‌آل (ideal sacrifice) به شمار می‌آمد.

بر پایهٔ این نکات، روشن است که اگر خدا از ابراهیم درخواست قربانی می‌داشت، آن قربانی هیچ‌کس جز اسماعیل نمی‌توانست باشد.

سن اسحاق در زمان واقعهٔ قربانی

سن فرزند «یگانه» ابراهیم در هنگام واقعهٔ قربانی، عامل مهمی در تعیین هویت او است. در این‌باره، نظرات متفاوتی در میان دانشمندان یهودی و مسیحی وجود دارد:

  1. به گفتهٔ عالم یهودی یوسه بن زیمرا (Jose ben Zimra)، در زمان «عَقِیدَه» (Akedah، اصطلاح عبری برای قربانی اسحاق)، اسحاق تازه از شیر گرفته شده بود (just weaned) و در حدود ۲ تا ۳ سال سن داشت (Singer & Adler, 1901، جلد 6، مدخل Akedah).
  2. خاخام‌ها (Rabbis) باور دارند که خبر عَقیده (قربانی)، علت مرگ سارا بود. آنان استدلال می‌کنند که به‌محض شنیدن خبر قربانی، سارا از شدت اندوه جان داد. از آنجا که سارا هنگام مرگ ۱۲۷ ساله بود و در ۹۰ سالگی اسحاق را به دنیا آورده بود، نتیجه می‌گیرند که سن اسحاق هنگام قربانی ۳۷ سال بوده است (یعنی ۱۲۷ منهای ۹۰) (Berman, 1997، ص 66).
  3. یوسف فلاویوس (Josephus) در کتاب باستان‌شناسی یهود (Antiquities) می‌نویسد که اسحاق در زمان قربانی ۲۵ ساله بوده است (Josephus, 2015، فصل 13.2، ص 20).
  4. آلن جی. وایت (Ellen G. White) معتقد است که اسحاق در زمان عَقیده، ۲۰ ساله بوده است (Ghauri and Ghauri, 2010، ص 23).

در روایت قربانی، می‌خوانیم که ابراهیم چوب‌های قربانی را بر دوش اسحاق قرار می‌دهد تا آن‌ها را حمل کند (پیدایش 22:6 / Genesis 22:6). بنابراین، اسحاق نمی‌توانسته کودکی تازه از شیر گرفته شده باشد، چراکه کودک خردسال قادر به حمل چوب نیست.

چه اسحاق تازه از شیر گرفته شده باشد، چه ۳۷ ساله، ۲۵ ساله یا ۲۰ ساله، در هیچ‌کدام از این حالات، نمی‌توان او را «پسرک» (lad) نامید، واژه‌ای که در آیات پیدایش 22:5 و 22:12 برای توصیف فرزند قربانی‌ شده استفاده شده است.

بنابراین، فرزند «یگانه» ابراهیم که در داستان، از او به‌عنوان پسرک (lad) نوجوان یاد شده، نمی‌تواند اسحاق باشد، چون در هیچ‌یک از سنین پیشنهادی در روایات یهودی و مسیحی، با این توصیف مطابقت ندارد.

ابراهیم به‌تنهایی بازمی‌گردد

روایت قربانی در پیدایش ۲۲: ۱–۱۹ (Genesis 22:1–19) با بازگشت ابراهیم از کوه موریا (Mount Moriah) پایان می‌یابد. این آیه نیز برای تعیین هویت فرزندی که برای قربانی برده شده، اهمیت دارد.

در پایان این روایت، می‌خوانیم که ابراهیم تنها به نزد خادمانش بازمی‌گردد و همراه آنان به بئرشبع (Beer-sheba) می‌رود (پیدایش ۲۲: ۱۹ / Gen 22:19).

ویکتور پی. همیلتون (Hamilton) می‌نویسد:

«غیبت ظاهری اسحاق در پایان روایت، موازی است با غیبت ظاهری سارا در ابتدای این داستان. به‌این‌ترتیب، خوانندهٔ پیدایش ۲۲ می‌داند که اسحاق از قربانی نجات یافته، اما آیهٔ ۱۹ همچنان برخی پرسش‌های بی‌پاسخ را باقی می‌گذارد» (Hamilton, 1995، ص 119).

او در ادامه یادآور می‌شود که اسحاق پس از قربانی به‌همراه ابراهیم بازنگشت، و عبارت «آن دو با همراه شدند» (the two of them together) که در ابتدای داستان در آیات ۶ و ۸ (Genesis 22:6, 8) برای اشاره به ابراهیم و پسرش به کار رفته بود، در آیهٔ ۱۹ دیگر تکرار نمی‌شود. در پایان تنها آمده است: «و آن‌ها با هم روانه شدند» (they set out together) که به ابراهیم و خادمانش اشاره دارد، نه اسحاق (همان).

استیون جی. استرن (Stephen J. Stern) نیز تأیید می‌کند که اسحاق پس از واقعهٔ قربانی در کوه موریا، همراه ابراهیم بازنگشت (Stern, 2009).

سؤال مهم اینجاست: چرا ابراهیم پس از اجرای فرمان قربانی، تنها بازگشت؟

در پیدایش ۲۱: ۱۴ (Genesis 21:14) می‌خوانیم که هاجر و اسماعیل به بیابان فرستاده شدند. همچنین طبق روایت، ابراهیم، سارا و اسحاق در حبرون (Hebron) زندگی می‌کردند، همان‌جایی که سارا در آنجا درگذشت و دفن شد (پیدایش 23:2 / Genesis 23:2). بنابراین، اگر اسحاق پسر همراه ابراهیم بود، به‌طور طبیعی باید با او بازمی‌گشت – اما چنین نشد.

این موضوع نشان می‌دهد که پسر قربانی‌شده کسی جز اسماعیل نبوده است. او برای قربانی برده شد و پس از آنکه خداوند قربانی ابراهیم را پذیرفت و اسماعیل را بخشید، ابراهیم او را به نزد مادرش بازگرداند و خود، همراه با خادمانش به حبرون رفت.

خاستگاه و نگارش کتاب پیدایش

بررسی خاستگاه و نویسندهٔ کتاب پیدایش، احتمال دست‌کاری (interpolation) یا ویرایش (redaction) در روایت قربانی ابراهیم را تقویت می‌کند.

دربارهٔ نویسندگی پنج کتاب نخست عهد عتیق (Pentateuch یا Torah)، که شامل کتاب پیدایش (Genesis) نیز می‌شود، در میان دانشمندان کتاب مقدس اختلاف‌نظر جدی وجود دارد. سه دیدگاه رایج میان مفسران وجود دارد:

  1. یک گروه بر این باور است که تمام این پنج کتاب، یا بخش عمده‌ای از آن، توسط موسی (Moses) نوشته شده است (Waltke, 2016، ص 22).
  2. گروه دوم می‌گویند که تنها بخشی از آن را موسی نوشته است (همان).
  3. گروه سوم معتقدند که نویسندهٔ پنج کتاب نخست عهد عتیق، از جمله پیدایش، ناشناخته است (همان، ص 28).

دیدگاه نخست که می‌گوید این پنج کتاب – یعنی پیدایش، خروج، لاویان، اعداد و تثنیه – به‌طور کامل توسط موسی نوشته شده‌اند، به‌راحتی با آیه‌ای از خود کتاب تثنیه قابل رد است که می‌گوید:

«موسی درگذشت و دفن شد» (تثنیه 34:5 / Deuteronomy 34:5).

اگر موسی نویسندهٔ این کتاب‌ها بود، چگونه می‌توانست مرگ خود را روایت کند؟ بنابراین، روشن است که موسی نمی‌تواند نویسندهٔ کتاب پیدایش یا دیگر کتب نخستین عهد عتیق باشد.

اگر نظر دوم را بپذیریم، یعنی اینکه تنها بخشی از این کتاب‌ها توسط موسی نوشته شده‌اند، در این صورت باید پرسید: نویسندگان و گردآورندگان باقی‌ماندهٔ این نوشته‌ها چه کسانی بوده‌اند؟

سرانجام، دیدگاه سوم که معتقد است نویسندگان این پنج کتاب کاملاً ناشناخته‌اند، نیز دارای اشکال اساسی است؛ چراکه وقتی هویت نویسندگان، گردآورندگان و ویراستاران این متون روشن نیست، چگونه می‌توان با اطمینان کامل از اصالت این نوشته‌ها سخن گفت؟

در نهایت، چه نویسندهٔ کتاب پیدایش کاملًا موسی باشد، چه بخشی از آن، یا اصلاً شخصی ناشناس، روشن است که این کتاب در طول قرون، تحت بازنویسی‌ها، حذف‌ها و تغییرات مکرر توسط نویسندگان، کاتبان و خاخام‌های ناشناس قرار گرفته است.

بنابراین، احتمال فراوانی وجود دارد که روایت پیدایش ۲۲: ۱–۱۹ (Genesis 22:1–19) نیز دچار تغییر شده باشد، و نام اسحاق به‌صورت تعمدی و به‌دلیل تعصب علیه اسماعیل و نسل او، در متن وارد شده باشد.

نمایندهٔ سابق پارلمان بریتانیا و نویسنده، چارلز برادلُف (Charles Bradlaugh) تأکید می‌کند که در کتاب پیدایش، تضادها، تناقض‌ها و نادرستی‌های تاریخی متعددی وجود دارد که باعث می‌شود این متن غیرقابل اعتماد و محل تردید باشد (Bradlaugh, 1882، ص 5).

او همچنین از قول دانشمند یهودی، اسپینوزا (Spinoza) نقل می‌کند که باور رایج دربارهٔ نقش موسی در نویسندگی این کتاب‌ها را رد می‌کند و تردیدهای جدی دربارهٔ هویت نویسندگان و اعتبار ادعاهای مطرح‌شده در آن‌ها مطرح می‌کند (همان، ص 2).

از دیدگاه قرآن قربانی چه کسی بود: اسماعیل یا اسحاق؟

قرآن کریم به‌صراحت مشخص نمی‌کند که کدام‌یک از دو پسر ابراهیم (علیه‌السلام) برای قربانی شدن انتخاب شده بود؛ همین موضوع باعث بروز دیدگاه‌های متفاوتی میان مفسران شده است. برخی از مفسران اولیه، تمامی مفسران شیعه و برخی از مفسران اهل‌سنّت، اسماعیل را فرزند قربانی‌شده می‌دانند، در حالی‌که دیگر مفسران اولیه و اکثر اهل‌سنّت، با پیروی از روایت کتاب مقدس، اسحاق را پسر مورد نظر معرفی می‌کنند.

هر دو گروه تلاش کرده‌اند با استناد به آیات قرآن و روایات (حدیث)، دیدگاه خود را تقویت کنند. اما شواهدی که به اسماعیل به‌عنوان فرزند قربانی‌شده اشاره دارند، هم بیشتر و هم قوی‌تر هستند.

هنگامی که ابراهیم، پس از نجات از آتش نمرود، قوم خود را ترک کرد و از بابل مهاجرت نمود، از خدا خواست که فرزندی شایسته به او عطا کند (Qarai, 2004؛ قرآن، سورهٔ صافات، آیهٔ 100 / The Qur’an, 37:100).

این دعا نشان می‌دهد که در آن زمان، ابراهیم هیچ فرزندی نداشت، زیرا عبارت «مِنَ الصّٰلِحین» (از جمله‌ی صالحان) دلالت بر بخشی از چیزی دارد، یعنی دست‌کم یک فرزند. پس از این دعا، به او مژدهٔ تولد پسری بردبار داده شد (همان؛ قرآن، 37:101 / The Qur’an, 37:101).

بنابراین، «پسر بردبار» (forbearing boy) یادشده در قرآن، همان نخست‌زادهٔ ابراهیم (firstborn son) است که قرار بود قربانی شود.

کتاب مقدس و نیز تمامی مسلمانان، اتفاق‌نظر دارند که اسماعیل پیش از اسحاق متولد شده و نخستین فرزند ابراهیم بوده است.

قرآن نیز مژدهٔ تولد اسماعیل را پیش از مژدهٔ تولد اسحاق گزارش می‌کند. طبق کتاب مقدس، از آن‌جا که سارا (مادر اسحاق) نازا بود، کنیزش هاجر را به ابراهیم بخشید تا با او ازدواج کند. پس از تولد اسماعیل، سارا، هاجر و فرزندش را بیرون راند.

همچنین، طبق کتاب مقدس، خداوند از ابراهیم خواست که نخستین فرزند خود را قربانی کند، بنابراین، به‌طور طبیعی، این فرزند نمی‌توانست کسی جز اسماعیل باشد.

با این حال، در تضادی آشکار، کتاب مقدس اسحاق را «تنها پسرٔ» ابراهیم و فرد قربانی‌شده معرفی می‌کند.

در مقابل، قرآن کریم پس از آنکه مژدهٔ تولد پسر بردبار و روایت قربانی او را نقل می‌کند، تازه در ادامه مژدهٔ تولد اسحاق را مطرح می‌سازد (Qarai, 2004؛ قرآن، 37:101–107، و 112 / The Qur’an 37:101–107, 112).

بنابراین، اسحاق نمی‌تواند «پسر بردبار» باشد، زیرا در آن صورت، مژدهٔ جداگانه‌ای دربارهٔ تولد او اضافی و زائد می‌بود.

تأمل در آیات نشان می‌دهد که بشارت «پسر بردبار» با بشارت اسحاق، دو امر جداگانه‌اند.

برخی در پاسخ به این استدلال گفته‌اند که بشارت اسحاق، مربوط به پیامبری او بوده، نه تولدش، و اینکه چون از آزمون قربانی سربلند بیرون آمد، خداوند مقام نبوت را به او بشارت داد.

اما این تفسیر، با ظاهر آیات قرآن در تضاد است (contradicts the apparent meaning of the verse).

ویژگی‌های «پسر بردبار» با شخصیت اسماعیل کاملاً هماهنگ است.

قرآن در آیات 37:101102، پسری را که به ابراهیم داده شده «حلیم» (forbearing) توصیف می‌کند، و در آیهٔ 21:85 نیز، اسماعیل به‌صراحت دارای ویژگی «بردباری» معرفی شده است.

در مقابل، اسحاق در هیچ آیه‌ای به‌عنوان بردبار توصیف نشده، بلکه در قرآن 15:53، او با صفت عالِم (knowledgeable) توصیف شده است (همان).

این نشان می‌دهد که اسماعیل و پسر بردبار یکی هستند، و همین اسماعیل بود که در زمان مواجهه با قربانی، صبوری نشان داد.

افزون بر این، قرآن اسماعیل را به‌عنوان «صادق‌الوعد» (truthful in his promise) معرفی می‌کند (قرآن 19:54 / The Qur’an 19:54).

این توصیف به این معنا تفسیر شده که او به وعده‌اش به پدر برای صبر در قربانی وفا کرد.

به‌علاوه، بشارت تولد اسحاق به ابراهیم، همراه با بشارت تولد فرزندی به نام یعقوب داده شده است (قرآن 11:71 / The Qur’an 11:71).

اگر فرمان الهی بر قربانی کردن اسحاق صادر شده بود، دیگر امکانی برای تولد یعقوب و تحقق وعدهٔ خدا وجود نداشت.

بنابراین، برای اینکه یعقوب متولد شود، اسحاق باید زنده می‌ماند.

به‌طور خلاصه، قرآن کریم هنگام بشارت تولد اسحاق، همچنین خبر از تولد فرزندی از نسل او به نام یعقوب می‌دهد. اما هنگام بشارت تولد اسماعیل، تنها به تولد پسری بردبار (a forbearing lad) اشاره می‌شود، بدون اشاره به نسل و فرزندانش (همان؛ قرآن 37:101).

بنابراین، در لحظه‌ای که ابراهیم مأمور به قربانی کردن فرزندش می‌شود، نمی‌داند که این فرزند زنده خواهد ماند یا نه.

اما اگر قرار بود اسحاق باشد، ابراهیم از وعدهٔ الهی دربارهٔ تولد یعقوب مطلع بود و یقین داشت که اسحاق زنده خواهد ماند؛ و این یقین، ماهیت آزمایش را از بین می‌برد.

همچنین، قربانی اسماعیل در دعاها و زیارت‌نامه‌ها نیز آمده است و در طول همهٔ دوره‌ها، توسط علما و راویان به رسمیت شناخته شده است (Majlisi, 2000، جلد 12، صص 135، 137).

افزون بر این، این قربانی، اوج تسلیم و اطاعت را نشان می‌دهد؛ جایی که ابراهیم باور داشت رؤیایی که دیده نیاز به تفسیر ندارد. از همین رو، بدون تردید و با شتاب، برای اجرای آنچه در خواب دیده بود، اقدام کرد و تصمیم گرفت فرزندش اسماعیل را قربانی کند.

تحقق رؤیا نشان‌دهندهٔ کمال ایمان و تسلیم (perfection of faith and submission) هر دو – ابراهیم و پسرش – در برابر خداوند بود.

تحقق این رؤیا، زمینه‌ساز پدید آمدن سطحی نو از کمال و شناخت شد؛ شناختی که در آن، «قربانی» و «نزدیکی به خداوند متعال» (closeness to the Almighty)، تجسمی از اسلام حقیقی ابراهیم بود – اسلامی سرشار از فنا در ذات خداوند ecstatic absorption in Allah)). (Ali & Mustafa, 2023)

مقایسه روایت قرآنی و کتاب مقدس درباره قربانی

در قرآن کریم آمده است که هنگامی که فرزند حضرت ابراهیم به سن بلوغ رسید، ابراهیم به او گفت: «ای پسرم، در خواب دیدم که تو را قربانی می‌کنم. نظرت چیست؟» پسرش پاسخ داد: «ای پدرم، آنچه را که به تو امر شده انجام بده؛ اگر خدا بخواهد، مرا از صابران (کسانی که در برابر خواست خدا صبر می‌کنند) خواهی یافت» (قرائی، 2004؛ قرآن، سوره 37: 102). این گفت‌وگو نشان می‌دهد که حضرت ابراهیم در حال آزمودن فرزندش بود تا واکنش او را بسنجد. پاسخ پسر نه‌تنها نشان‌دهنده پذیرش او برای قربانی شدن بود، بلکه به پدرش اطمینان داد و نشان داد که ترسی ندارد. پس از این گفت‌وگو، هر دو، یعنی حضرت ابراهیم و پسرش، با اطاعت آماده اجرای فرمان خدا شدند. ابراهیم فرزندش را برای قربانی کردن بر زمین نهاد، اما در آن لحظه حساس، خدا به او اعلام کرد که او فرمان را به انجام رسانده است.

قرآن کریم پس از شرح داستان قربانی شدن پسر صبور ابراهیم، بلافاصله بشارت تولد اسحاق را اعلام می‌کند. بنابراین، اعتقاد بر این است که پسر صبور، اسماعیل بوده است. با این حال، برخی از مفسران اهل سنت معتقدند که پسر مورد نظر برای قربانی، اسحاق بوده و بشارت را به نبوت او تفسیر می‌کنند، نه تولدش. اما در عهد عتیق آمده است که ابراهیم، اسحاق را از این که او را برای قربانی کردن در نظر گرفته بود، ناآگاه نگه داشته بود (پیدایش 22: 8). همچنین، ابراهیم دست‌های اسحاق را بست و او را پیش از قرار دادن بر مذبح برای قربانی کردن، مهار کرد (پیدایش 22: 10). این نشان می‌دهد که ابراهیم این کار را بدون رضایت اسحاق انجام داده بود.

در قرآن کریم، هنگامی که موضوع قربانی شدن پسر مطرح می‌شود، به صراحت بیان شده که حضرت ابراهیم این موضوع را به‌طور آشکار با پسرش در میان گذاشت و نظر او را جویا شد. ابراهیم به شخصیت مستقل و اراده آزاد پسرش احترام گذاشت و هرگز قصد نداشت او را فریب دهد یا کورکورانه به سوی این آزمون بزرگ سوق دهد. در این داستان، حضرت ابراهیم می‌خواست پسرش نیز در مبارزه با نفس (خود نفسانی) مشارکت کند و لذت تسلیم و پذیرش را تجربه نماید. پسر نیز می‌خواست پدرش در عزم خود استوار بماند. به همین دلیل، او نگفت: «مرا قربانی کن»، بلکه گفت: «هرچه به تو امر شده انجام بده، زیرا من مطیع فرمان خدا هستم.» خطاب ابراهیم به پسرش با عنوان «ای پسرکم» و پاسخ پسر با «ای پدرم» نشان می‌دهد که این موضوع هیچ‌گونه خللی در محبت پدرانه و فرزندی آن‌ها ایجاد نکرد و فرمان خدا بر همه چیز غالب و مقدم بود. همچنین، این داستان بالاترین مراتب ایمان و تسلیم را نشان می‌دهد، زیرا پسر هرگز به ایمان، اراده یا تصمیم خود تکیه نکرد، بلکه به خواست خدا اعتماد کرد و گفت: «اگر خدا بخواهد، مرا از صابران خواهی یافت.» بدین ترتیب، پدر و پسر با موفقیت از مرحله اول این آزمون بزرگ عبور کردند (طباطبایی، 1403، جلد 33).

نتیجه‌گیری

با توجه به اطلاعات ارائه‌شده، می‌توان نتیجه گرفت که اسماعیل، فرزند نخست‌زاده (firstborn) حضرت ابراهیم از همسر قانونی‌اش، هاجر، بود و هر دو فرزند او، یعنی اسماعیل و اسحاق، از جایگاه والایی نزد خدا برخوردار بودند. به ابراهیم وعده داده شده بود که نسل فراوانی نه تنها از یکی، بلکه از هر دو پسرش خواهد داشت. درباره پیمان خدا با ابراهیم، این پیمان پس از ختنه شدن تمامی مردان خاندان او، از جمله اسماعیل، حتی پیش از تولد اسحاق، مهر و موم شد.

بر اساس کتاب مقدس، ابرام پس از تولد اسماعیل، فرزند نخست‌زاده‌اش، به نام ابراهیم، پدر ملت‌ها، نامیده شد. علاوه بر این، اسماعیل برای چهارده سال، تا زمان تولد اسحاق، «فرزند محبوب» (Beloved) و «تنها پسر» (Only Son) ابراهیم بود. اسحاق هرگز نمی‌توانست «تنها پسر» ابراهیم نامیده شود، زیرا اسماعیل و اسحاق با هم پدرشان را به خاک سپردند. همچنین، فرمان خدا به ابراهیم کاملاً روشن بود که باید «تنها پسر» خود، «کسی که او (ابراهیم) دوستش دارد» (Whom You Love)، را برای قربانی تقدیم کند. بنابراین، نامیدن اسحاق به‌عنوان «تنها پسر» و «کسی که او (ابراهیم) دوستش دارد» یک تحریف (interpolation) است. علاوه بر این، استفاده از واژه «جوان» (lad) در روایت نشان می‌دهد که پسری که برای قربانی برده شده، کسی جز اسماعیل نبوده است.

در نهایت، این واقعیت که ابراهیم پس از قربانی موردنظر به‌تنهایی بازمی‌گردد، به‌طور قاطع ثابت می‌کند که پسری که به کوه موریا برده شده، اسماعیل و نه اسحاق بوده است. اگر اسحاق بود، او همراه پدرش ابراهیم به خانه نزد مادرش سارا بازمی‌گشت. همچنین، منشأ و نویسندگی ناشناخته کتاب پیدایش و احتمال تغییرات در نسخه‌های بعدی، این امکان را باز می‌گذارد که داستان و روایت واقعه قربانی ابراهیمی ممکن است دستخوش تغییراتی شده باشد و نام پسر ابراهیم در مرحله‌ای بعدی تحریف شده باشد.

در نتیجه، می‌توان چندین نتیجه‌گیری درباره روایت ابراهیم و پسرانش، اسماعیل و اسحاق، به شرح زیر ارائه داد:

  • ظرایف متنی (Textual Nuances): نتیجه‌گیری باید اهمیت زبان و اصطلاحات خاص استفاده‌شده در روایت کتاب مقدس را به رسمیت بشناسد. اصطلاح «تنها پسر» (only son) صرفاً یک توصیف واقعی نیست؛ بلکه بار الهیاتی و ادبی دارد. در حالی که برخی محققان درباره دقت آن بحث می‌کنند، این عبارت نقش منحصربه‌فرد اسماعیل در برنامه خدا را تأکید می‌کند.
  • زمینه تاریخی و فرهنگی (Historical and Cultural Context): برای درک کامل وقایع، باید به زمینه تاریخی و فرهنگی پرداخت. خاندان ابراهیم، از جمله اسماعیل، به‌عنوان بخشی از پیمان خدا حتی پیش از تولد اسحاق ختنه شدند. این زمینه به تفسیر ما از ارجاع به «تنها پسر» به‌عنوان اسماعیل کمک می‌کند.
  • تفسیرهای الهیاتی (Theological Interpretations): به‌طور سنتی، در برخی زمینه‌های الهیاتی، به‌ویژه در مسیحیت، اسحاق به‌عنوان «تنها پسر» ابراهیم در نظر گرفته می‌شود. این روایت به‌عنوان پیش‌درآمدی بر قربانی نهایی خدا از طریق عیسی عمل می‌کند. با این حال، هنگامی که این موضوع در پرتو شواهد متنی بررسی شود، می‌تواند تأثیر قابل‌توجهی بر تفسیرهای الهیاتی در یهودیت و مسیحیت داشته باشد.

منابع و ماخذ


ماخد:

Anthony Mathew Jacob, Analysing Abraham’s Sacrifice in Genesis 22: Unveiling the Chosen ‘Only Son’, International Multi. J. of Pure Life, 11(39), Serial Number. 3, Summer. 2024, 1-20

منابع:

دیدگاهتان را بنویسید